۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

حضرت مهدي(ع)



ولادت
  ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256هجري بود پس از اينكه دو قرن و اندي از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادي ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسكري ( ع ) رسيد ، كم كم در بين فرمانروايان و دستگاه حكومت جبار ، نگراني هايي پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثي بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكري ( ع ) فرزندي  تولد خواهد يافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثي كه بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود   در اين زمان يعني هنگام تولد حضرت مهدي ( ع ) ، معتصم عباسي  ، هشتمين خليفه عباسي   ، كه حكومتش از سال 218هجري آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسي   قرار داد اين انديشه - كه ظهور مصلحي پايه هاي حكومت ستمكاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيري كرد ، و حتي مادران بيگناه را كشت ، و يا قابله هايي را پنهاني به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايري دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين كرد . در زمان حضرت موسي ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولي خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل مي كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكري ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه اي   شگفت انگيز و معجزه آسا تكرار شد   امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهباني حكومت به سر مي برد به هنگامي كه ولادت ، اين اختر تابناك ، حضرت مهدي ( ع ) ، نزديك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيري كنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پاي  نهاد ، او را از ميان بردارند   بدين علت بود كه چگونگي احوال مهدي   ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديكان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكري ( ع ) كسي او را نمي ديد . آنان نيز مهدي  را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادي.

شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند 
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي  كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند   از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد   آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي  از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري   در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي  و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد

ضرورت غيبت آخرين امام
   بيرون آمدن حضرت مهدي ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسي به خانه امام حسن عسكري (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند ، و در چنين شرايطي بود كه براي بقاي   حجت حق تعالي ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهي براي حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهي  بر اين تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وي  كوتاه گردد ، و واسطه فيوضات رباني ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماي مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامي است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علي   ( ع ) و فرزندان معصومش روي بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نيز اقدام كرد ، و لزوم نهان زيستي آخرين امام را براي حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما براي   اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند ، به نقل قول پروفسور هانري كربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي كه با علامه طباطبائي داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براي هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي  ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولي ولايت راكه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند . رابطه اي  كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي كشف نمايد ، بواسطه دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وي ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتي است زنده كه هرگز نظ ر علمي نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آري تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي  ، براي هميشه ، باقي و پا برجاست " يعني  با اعتقاد به امام حي غايب

صورت و سيرت مهدي ع  
چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي  - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي   نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي  اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي  اگر حق كسي زير دندان ديگري   باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي   شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي   ، باقي   نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني   ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني  نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي   ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي  در همگان پديد آورد ... .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي  بيمانند دست يابند . حتي   چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي  زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني  ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد .
شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي   ،شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مي كشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجاي آوردند . بسياري  از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتي اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدي   بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدي ع   آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضي گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعني از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزي كه در مورد حضرت مهدي ع   آمده است ، خبري است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر   ع   مي گويند : " مهدي ، بر مركبهاي پر صدايي ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي كند " . و نيز در روايت امام محمد باقر   ع   گفته شده است كه بيشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته اين آسمان شناسي اسلامي ، كه از مكتب ائمه طاهرين   ع استفاده مي شود ، ربطي به آسمان شناسي يوناني و هيئت بطلميوسي ندارد ... و هر چه در آسمان شناسي يوناني ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسي اسلامي ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه هاي فراوان . و گفتن چنين مطالبي از طرف پيامبر اكرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائي امكان نداشته است

غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري
  مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد   از سال 260ه. تا سال 329ه كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدي ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند كه به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي ( ع ) عثمان بن سعيد اسدي است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع   محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي  ع بودند .

غيبت دراز مدت يا غيبت كبري و نيابت عامه
  اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده اي  به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصي كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوي امام ، ولي  جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره اي پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون نيز ، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگي  كه داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده است و نيز شرايط رهبري را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي كنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدي ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حكومتي را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتي است ، زيرا رابطه اي با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان   عجل الله فرجه   براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي  - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي  ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني  او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي   فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي  كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي   خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي  را عزت دوباره خواهد بخشيد .

اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي در دينهاي ديگر مانند : يهودي ، زردشتي ، مسيحي و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .
  

اعتقاد به حضرت مهدي  ( ع ) منحصر به شيعه نيست
عقيده به ظهور حضرت مهدي ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلكه بسياري از مذاهب اهل سنت( مالكي ، حنفي  ، شافعي و حنبلي و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در كتابهاي فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدي ( ع ) از حديثهاي متواتر و صحيح مي دانند.













۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

در انتظار مهدی (ع)


ایام بگــــــــــذرانم در انتــــــظار مهدی             قـــــدر و دخان بخوانم در انتظار مهــدی
ای که مرا بخوانی تخفی الصدور دانی             هــــــردو بود فغانم در انتظار مـهــــــدی
دستی بسرگــــــــذارم دستی بسینه دارم            الــــغوث و الامانم در انتـــــــــظار مهـدی
ابر کــــــــــرم بباران بر کوی سربداران          برکف گـــــــرفته جانم در انتظار مهـــدی
در بین هر مناجات با وعده ای ملاقات            ساعات بگــــذرانیم در انتظار مهــــــــدی
شب تا سحر بسوزم دیده به در بدوزم             چــون شمع نیمه جانم در انتظار مهـــدی
جمعه به جمعه نالم ناله برد مجـــالم                یاسین و ندبه خـــوانم در انتظار مهــــدی
من نذر صبح نورم وقف شب ظـــهورم          زنده اگــــر بمانم در انتــــــظار مهــــــدی
هرلحظه دارم امید بینم جمال خورشید             مانند سایبـــــــانم در انتــــــــظار مهـــدی
دانیکه اهل دردم شب گردوکوچه گردم            هر سوی سرکشانم در انتــــــظار مهدی
باشد گواه صـــــــبرم چشمان پر زابرم           چون اشک خون فشانم در انتظار مهـدی
باسوره ای تبارک در این مه ی مبــــارک       همچون فرشتگانم در انتــــــــظار مهدی
گرقلب خسته دارم شمشیر بسته دارم            پیــــــــرم ولی جوانم در انتـــــظار مهدی
ای پیک هر شب من لبیک بــــر لب من        این است ارمغانم در انتـــــــظار مهــــدی



۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

برای آمدنت زود هم دیر می شود!!!

گفتند یار رفته زسفر باز می رسد
بیش از هزار سال گذشت و خبر نشد
یعقوب وار این پدر پیر روزگار
چشمش به راه ماند و خبر از پسر نشد
كجاست آن یار سفر كرده، آن مسافر غریب، در كدامین سرزمین منزل دارد و در كدام دیار مأوا؟
كجاست او كه واسطه فیض است و حبل المتین ، فرزند فاطمه(س) است و از سلاله پاك حسین (ع)؟
كجاست اَبَر مرد تاریخ ، آن یگانه دوران و منجی نسل انسان؟
دیر زمانی است كه چشم در راهیم و به انتظار مقدمش ثانیه شمار لحظه ها.
پس چرا نمی آید؟
چرا نسیم وصال نمی وزد و فصل خزان نمی رود؟ چرا فرقت و هجران رخت بر نمی بندد و روزگار رهایی سر نمی رسد؟
نكند ، نكند این به درازا كشیدن ایام هجر از ما باشد؟
اندكی فكر، كمی اندیشه، آری! این نیامدن و به تاخیر افتادن ها از ماست، از ما و از كرده ها و نكرده های ما، از ما و از فعل و عمل ما.
مگر راه به بیراهه رفته ایم كه نوای حضرتش را فراموش كرده ایم آن جا كه فرمود: ما را از شیعیان دور نگاه نمی دارد، مگر رفتارهای آنان كه به ما می رسد و دور از انتظار است.
مگر یقین نداریم كه او آمدنی است و برای آمدنش باید كه مهیا شد
مگر باور نداریم كه او « بهار زندگی» و «پدری مهربان» و آن هم پدری مهربانتر از هر مادری است.
مگر شك كرده ایم كه او واپسین نشانه خدا روی زمین، و واسطه فیض از سرچشمه زلال الاهی است.
مگر فراموش كرده ایم كه او حسین(ع) امروز است و آرمانش آرمان حسین(ع) و مقصودش به مقصد رساندن آدمی، بدان جا كه شایسته مقام انسانیت است؛ پس چرا صدای « هل من ناصر » او به گوش ما نمی رسد.
مگر به یاد نداریم روایات بسیاری كه از جهان پس از ظهور خبر داده اند و از عدالت وامنیت، رضا و خشنودی و به انجام رسیدن ماموریت صدوبیست و چهار هزار پیامبر و یازده امام و هزاران هزار از صلحا و پاكان مژده داده اند..
مگر ایمان نداریم كه با ظهورش اهل آسمان و زمین مسرور شوند. بر دولتش چنان رفاه وآسایشی سایه افكند كه نظیرش را تاریخ هرگز به خود ندیده است، و مگر نه این است كه با معرفت و انتظاری پویا ، دوران فراق و هجران به سر می رسد وآن صبح امید طلوع می كند.
آری باید به پا خاست. چشم ها را شست و در راه كسب معرفت حقیقی گام نهاد. معرفتی كه اگر از آن غافل شویم، به مرگ جاهلیت دچار خواهیم شد.
باید كه عزم را جزم كرد و مشتاقانه با فعل و عمل زمینه¬های ظهورش را مهیا ساخت.
باید كه بی تاب بود و خستگی ناپذیر كوشید تا دشمنان حضرتش را از كار شكنی و تفرقه انگیزی و از به پا كردن فتنه و آشوب و بلوا، مایوس ساخت.
باید عهدی بست، عهدی از جنس عشق و وفا كه دست در دست هم در ظل توجهات وعنایات مولا معارف مهدوی را فرا گرفته، در گسترش این فرهنگ لحظه ای غفلت نورزیم.
اللهم عَجّل لولیك الفرج

۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

ضرب المثل های مربوط به حرف " الف"

 1   ابا و قبا آدمی ره فیلسوف نموکونه
2   ابغه گرگ جغه
3   ابلگ گفت و احمق هم باور کد
4   ابروگشاده باش اگرچی که ده دست خو چیزی ندری
5   اثاثی خانه ده صاحب خانه هیچ کار نمیه؟؟؟
6   اجاره نشین خوش نشینه
7   اجل گشته بمیرد نه بیمار سخت
8   احتیاط باعث ناجته
9   احتیاط مادر اختراعه
10   احتطاط بهترین دوست آدم و حماقت مادر ان
11   احمد نبشه یارمه ، الله بسازه کارمه
12   احمق که استه شاخ و دم نده ره
13   احمق از کناه چی می فامه؟
14   اختر ده گذر
15   اخ دله تک تک پای می شنده
16   ارزو بی علت نیه و قمت هم بی حکمت
17   ارزان خری ، انبان خری
18   ارباب نیه و قشلاق بیرو
19   ار آدم خوب کار خوب و از آدم بد کاری بد
20   از آشپز خو و زن جوان بترس
21   از ارچیز که مندی مندی دیگه
22   از آولاد بد بودی شی ، نابودی شی زیه ده
23   از او کس بترس که او از خدا نمی ترسه
24   از ایل بور شوه و از دیگ نه
25   از ایله ششتو کار سامو نموشه بیرار
26   از ایله ششتو کده دختر زیدو خوبه
27   از بارش صبا و میمونی بیگا بترس
28   از بلده ی گل منت ره خار می کشه
29   از بنده تاشه موشه و از خدا نه
30   از بسم الله گفتو آو تیره نموشه
31   از بورو قد جارو جم مونه و از خانه قد چار شاخ باد مونه
32   از بی کفنی زنده منده
33   از بیخ بوته که بور نشده؟؟؟
34   از بیکاری بیگاری خوبه
35   از بیم بلا کده دم بلا زیه ده
36   از بیماری کده بیمار داری سخته
37   از بینی خو بلند اید گفته نموشه
38   از بیوه و اجه طلب کدویه
39   از پس خه بیگیر ده پیش خه بوخور
40   از پلیو کده الیو زیه ده
41   از پیرو گفتو از وجواند کار کدو
42   از تفنگ خالی دوکس می ترسه
43   از تفنگ تیره و از مدگیوشیر
44   از تو حرکت و از خدا برکت
45   از تو عباسی و ازمه رقاصی
46   از تیز آو نترس و از گم آو بترس
47   از طی چقق باله شد و ده طی ناوه ششت
48   از ثروتمند اسپ بخر و از فقیر زن بیگیر
49   از تجربه علم به دست میه
50   از جوانی تا پیری و از پیری تابکی؟؟؟؟
51   از جهان دیده کده جهان گشته باله یه
52   از چای شمه یه و از قوم هم عمه
53   از خانه اله شدی و از بورو هم تاله
54   از خرس و موی کندو؟؟؟
55   از خورده بیگیر و بدی ده نخورده ها
56   از خود خو زور توره دید زار شی میه و ناتوره دید قارشی
57   از خوردو کده دیدو باله یه
58   از خود خو گیله کو و ازمه نه
59   از خوشی ده پوست خو جای نموشه
60   از خیبره چیز یه ؟ یک ایبر
61   از خیرات سری کرم ، کادو آو موخوره
62   از دون شی هنوز بوی شیر میه ، کارهای شیره سیل کو
63   از داسو تابه داس 40 روز وخته
64   از دل موره ارچیز که از دیده بوره
65   از دوست نادو کده دشمن دانا بالیه
66   از دوست اشاره و ازمه ده سر دویدو
67   از دیوال کده موری شی کته
68   از روز بد کده نام بد خیلی بد استه
69   از ریش بککو و ده بروت پیون کو
70   از زخم کده پندیدگی شی زیاد موشه
71   از زدن کر و گرفتن کور خدانجات بدیه
72   از زمستو یک شاو و از پیرو یگ تاو
73   از زندگی منده و از اولاد نمنده
74   از دیوانه نه چیزی بخر و نه چیزی بده
75   از نان مه تو روستم شدی ، اخیر ده دم مه ستم شدی
76   از زیر پلو ملی بر آمد
77   از زیر بروت شی که شتر تیر شوه ام خبر نموشه
78   از سری خری شیطو لاحول کده تاشو
79   از سفله چی گیله
80   از سورنی چی چی موره فقط یک پوف
81   از سودای نخت بوی مشک میه
82   از شار بور شو و ازنرخ نه
83   از صر بچه خارکش یک بچه سرکش بهتره
84   از ای در نمنده از او در منده
85   از اسپ دو و از صاحب جو
86   از کاه رفته کوه جورموکونه
87   از کم کم موره و از زیا زیاد
88   از کوزه اموچیز موره که ده منی شی استه
89    از کیسه خلیفه بخش نکو از کیسه خود خو بخش کو
90   از کیسه خالی چی مینالی
91   از گب گب میخیزه
92   از یگ گل بهار نموشه
93   از گیر دوز بور شد و ده گیر رمال افتاد ، ازچاله بور شد و ده چاه افتاد
94   اگله دختر و بای ملگ کس سیر نموشه
95   از گوشت نصیه کده شش حاضر بهتره
96   از قار اوغو و رام ازبک بترس
97   الحمد الله پیر شوی ، داماد میر شوی و باد ازو جهان گیر شوی
98   از ماخ میندر کده خیده خرس بهتره
99   از مردو کده گوشت خر خوردو روایه
100   از مردگ کارشی و از خاتو نان شی
101   از مرگ نترس از رخنه مرگ بترس
102   ازمکر دانا نترس و از غول دوری نادو بترس
103   از مرگ کده ماتم شی کلونه
104   از مرد گرد میمانه و از نامرد درد
105   از مه گفتو نه و ازتو شنیدو
106   از ناچاری بوسه ده دم خر میزنه
107   از نظر کور همه ای دنبا تریک استه
108   از نوکیسه قرض نکو و اگه کدی خرچ نکو
109   ازهرچیز که بدی آدم آمد سری آدم میه
110   ازی گوش که بوگی ازو گوش بور موشه
111   ازیکه سخن بدل کنی کوچه بدل کنی بهتر استه
112   ازیک گب شور میخیزه و از یک جرقه حریق
113   از یک دست کار ساخته نیه
114   از یک خانه ور یک جانور
115   از یک دست صدا بور نموشه
116   ازی چاها آو بور نموشه
117   اسپ سواری خوره می نخشه و گاو اوش گر خوره
118   اسپ خوب هم خیندوگه و هم لغندوک
119   اسپ اگه آوو بشه قمچی ده زی اوزو بشه
120   اسپ و قاطر یگی دیگه خوره لغه نمیزنه
121   اسپ که نال شد قوقری پای خوره بلند مونه
122   استقامت مایه ای پیروزی
123   اشتر که از تشنگی بوموره بازهم یک نوور آو ده کوره شی استه
124   اشک کباب باعث طغیان آتش موشه
125   اصل وفا کونه و کم اصل خطا
126   اشتر دوزی از خم خیزی نموشه
127   اعتراف ده گناه درخواستی یی بخشش استه
128   اگه بیکار مندی عریضه کو
129   اگرخواهی اختیار شوهرت را بیگیری، اختیار شکمش را بیگیر
130   اگر ازو خیری بود، اسمش خیرگ بود
131   اگر پول ندری هم لطف خوش داشته باش
132   اگر ده دریا بوره دریا خشک موشه
133   اگه ده خانه کسه یگ حرف بسه
134   اگه دل بوسوزه از چشم کور هم آو دیده بور موشه
135   اگه روزگار باتو موافقه نکد ، تو موافقه کو
136   اگه سیال برابر نشدی سیال گوم شو
137   اگه ما نخوردیم نان گندوم ، دیدیم دست مردم
138   اگه یگ پول دشتی یگ بیرار دری و اگه صد پول دشتی صد بیرار
139   اگه یار شاطر نیستی بار خاطر هم نباش
140   اگه یار اهله کار سهله
141   اگه نان دری نام دری
142   اگه همه شبها شب قدر بودی ، شب قدر هم بی قدر بودی
143   امباق ها روی ده روی و ابسونو موی ده موی
144   امانت ره خاک هم خیانت نموکونه
145   ام از چل مند و ام از توشرا
146   امروز اگه تخم مرغ پیدا کدی صبا مرغ پیدامونی
147   امید گاو کس قولبه نکو و امید دوغ کس دلده
148   انصاف از عبادت بهتره
149   اوقات خری لنگه
150   اول دره و آخیر نده ره
151   اول فکر کو و باد ازو بوگوی
152   اول خانه ره پر ارزن کو و باد ازو فکر زن کو
153   اول سلام ، باد ازو کلام
154   اول زحمت آخیر راحت
155   اونمو آش و اونمو کاسه
156   اونمو خر و انمو خورجی
157   انمو خرگ و انمو درگ
158   اولاد پاره جگره و مال خون جگر
159   اولاد ده خوگ بغل شیرینه
160   اولاد کته کدو یک شار آباد کدونه
161   الاد بادام و نوسه مغز بادام
162   اولاد پیدا موشه و آیه بابه نه
163   الهم کم کم و الرحمن بلته بلیو بلته بلیو
164   الله بلا ده گردون ملا
165   اید کس دوغ خوره تورش نموگه
166   اید کس نان گم نکده
167   اید زاق بد آق نیه
168   ای سونگ توره موگوم و اوسونگ تو بشنو
169   ای کشته کی ره کشته که توره بوکوشه؟
170   اینمی چراغ روشو از اونمو گنده روغویه


تشکر دوستان

بازگشت به وطن.


زندگی مثل داستان مرد یخ فروش است. وقتیکه از او پرسیدند فروختی؟ 
گفت: نه!!!
نخریدند، اما تمام شد 
مدت ها، ماهها، هفته ها و روز در شهر بنگلور هندوستان ها باهم بودیم، البته نه در یک اتاق، نه در یک منزل، بلکه در یک دانشکده (Indo Asian Academy College) باهم بودیم. ارتباطات بین ماها خیلی صمیمی و دوستانه بود. باهم می نشستیم، قصه می کردیم، فکاهی می گفتیم، شوخی می کردیم، شریک شادی و غمهای یکدیگر بودیم.
شبهای عید قربان، رمضان و نوروز را طبق رسوم و عادات مردم ما، کنارهم جمع می شدیم و عید را به همدیگر تبریک می گفتیم و از عید استقبال می کردیم و توشه ای را باهم با لبان خنده باهم صرف می نمودیم، البته این بدین معنی نیست که غیر از شبهای عید، دیگر در کنارهم نبوده و از همدیگر خبری نداشتیم، بلکه بیشتر شبهای یکشنیه که فردای آن روز درسها تعطیل است، باهم می نشستیم و اوقات خویش را خوش می گذراندیم.
در رخصتی های کوتاه مدت، سه، چهارو.... روزه باهم میله میرفتیم، جاهای زیبا و دیدنی که واقعآ با ارزش بود میدیدیم و از آن لذت می بردیم، جاهای تاریخی و باستانی میرفتیم. بعضی از دوستان از این فرصت استفاده می کرد و به دیدن دوستانش در شهرها و ایالات دیگر میرفت و واقعآ با استقبال گرم آنها روبه رو میشد.
روزها، هفته ها، ماها پشت سری هم گذشت تا اینکه این روز های را که ما به این زودی ها در انتظارش نبودیم فرارسید. این روز ها امدنی بود و همه میدانیست ولی این زندگی طوری با انسانها بازی می کند که روز های را که ما تبسم بر لبان داریم نسبت به روز های که دل ما گرفته باشد، کوتاه تر به نظر می رسد و زود پایان می یابد.
عداه ای دوستان که در شهر بنگلور باقی ماندن در همین روز ها دلهای شان گرفته است. زیرا ما دیگر آن دوستان که با آنها خاطره ای دوساله داریم، دیگر در کنار خویش نداریم. چهره های دوستان گرفته به نظر می رسد و هر چه روی خاطرات دوستان که در قلبها باقی گذاشتند، فکر می کنیم دلتنگتر می شویم.
بعد از ختم امتحان دوستان یکی یکی مارا تنها گذاشتند تا اینکه امشب (دامنه ای صبح)  برادر ما محمد جواد جعفری که مدت یکماه در خانه ای ما بود و انتظار نتایج خویش را می کشید، بعد از گرفتن نتایج خویش به یک فیصدی خیلی عالی،  نیز عازم افغانستان شدند
لیست تعداد از دوستان ما که بعد از اتمام درسهای شان به کشور برگشتند:

11) حمید رضایی (پیر). رشته:  B.COM
  (2
حسن یوسفی (خلیفه):  رشته B.COM
  (3
فردین رضایی. رشته:         B.COM
(4
جواد جعفری (داداش) رشته:   B.COM
  (5
حیات الله سعادت. رشته:   BBM
  (6
نعمت الله نظری. رشته  BBM:
  (7
عبدالستار آشنا. رشته:   BBM
  (8
همایون عمرخیل. رشته  BBM:  
  (9نقیب الله. رشته     BBM        
  (10
فیروز بارکزی. رشته:   BSc
  (11
تمیم راستکار. رشته   BSc :
  (12
مصطفی زمانی. رشته:  BSc
  (13
هارون ستاری. رشتهBSA :

چهره های گرفته ای دوستان غم و غصه ای را نشان نمیدهد، بلکه صرف نبود آنها را در کنار شان نشان میدهد، چون جایکاه آنها خالیست.
پس اگر ما عمیق تر فکر کنیم غمگین نیستیم و اندوه هم نداریم، بلکه خوشحالیم، چون آنها در این مدت که در شهر بنگلور بودند زحمات زیاد کشیدن، شبها را نخوابیدند، مخصوصآ شبهای امتحان تا دامنه های صبح مشغول مطالعه ی درس های شان بودند تابتوانند نمرات عالی در امتحان بگیرند و گذشته از آن برای فامل و اقوام خویش افتخار بیافرینند و روئیا های خود و آنهارا به حقیقت تبدیل کنند و کسی باشند که جامعه روی آنها حساب کنند وبا افگار تازه ای شان سهم خویش را در باز سازی کشور بگیرند و حق که مردم ملت افغانستان بالای آنها دارند ادا نمایند.
دوستان ما با دست پر و برگشتند، سند غزت و افتخار را بدست اوردند و نوید یک صبح جدید و بارونق را با خود شان در کشور به ازمغان بردند و بعد از مدتها مصافری و دور از شهر و وطن به صحت و سلامتی به فامل های خویش رسیدند      .
دوستان ما بیشتر تجربه گرفتند و با مردمان مختلف، و از کشور های مختلف نشست و برخورد کردند، بامردمان که از حیث نژاد، دین و زبان، فرهنگ و غیره کاملا متفاوت است، و دانستند که مردمان باداشتند فرهنگ های مختلف چگونه باهم می سازند و اتحاد دارند، و بهتر فهمیدند که منشأ آرامی و صلح در کشور های بزرگ و پرنفوس چون هند، چیست.
در عین حال کسانی دیگری از کشور ما هم هست که در آنطرف از مرز ها آموزش افراط گرایانه می بینند و در کمپ های القاعده بسر می برند و چگونه انفجار دادن و انتحار کردن را می آموزند و در کشور شان یک عالم از وحشت و یک دنیایی از ترس را به ارمغان می آورند.

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

گیله دارم.

آهنگ خیلی زیبای از استاد داریوش بنام "گیله دارم"




آهنگ خیلی زیابی از معین بنام "گذشته ها گذشته"




آهنگ خیلی زیبای از هنر مند محبوب ما نبی دلنوز بنام "خواهرم بیدار شو"