۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

علی ای همای رحمت

 علی ای همای رحمت تو چه آیت خـــــدارا           که به ماسوا فگندی همه ســـــایه ای همـــــارا
دل اگـــر خدا شناسی همه در رخ علی بین            به علـــــــــی شناختم من به خــــــدا قسم خدارا
به خدا که در دوعالم اثـــــر از فنا نمـــــاند            چو علی گرفته باشد ســــــری چشمه ای بقارا
مگرای سحاب رحمت توبباری ارنه دوزخ           به شـــــرار قهر سوزد همه جــــــان ماسوارا
برو ای گدای مسکن در خانه ای علــی زن           که نگین پادشاهـــــــی دهد از کـــــــــرم گدارا
بجز از علی که گوید به پســــر که قاتل من          چو اسیر توست اکنون به اسیر کــــــــن مدارا
بجز از علـــــــی که آرد پســـــــر ابولعائب           که علم کــــــند به عالم شهدای کــــــــــربلا را
چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبــــــازان           چو علی کی می تواند که بسر یـــــــــرد وفارا
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت          متحیــــــــــرم چه نامم شه ملک لافتـــــــی را
بدو چشم خون فشانم هــــله ای نسیم رحمت           که زکـــــــــــوی او غباری به من آر توتیارا
به امید آنکه شاید برسد به خـــــــــاک پایت           چه پیام ها سپـــــــــردم همه سوز دل صبارا
چو تویی قضای گــردان به دعای مستمندان          که زجان ما بگــــــــــــــردان ره آفت قضارا
چه زنم چونای هـــــردم زنوای شوق او دم           که لسان غیب خوشتر بنوازد این نـــــــــوارا
همه شب دین امیدم که نسیم صبحگاهــــــی          به پیـــــــام آشنایــــــــی بنوازد آشــــــــــــنارا
زنوای مرغ یاحق بشنو کــــــه در دل شب        غم دل به دوست گفتن چه خوشست "شهر یارا"
.....
"شهر یار"


۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

زمین دیگر:


خبر قطعیت امکان حیات در سیاره‌ای که به تازگی کشف شده، بشر را به تحقق رویای دیرینه یک قدم نزیک‌تر کرده است.
در این اواخر خبر کشف سیاره " Gliese 581"  شبیه زمین، که در  منطقه‌ای قابل سکونت از فضا قرار دارد  و احتمال وجود آب مایع در سطح آن وجود دارد، سر و صدای زیادی را برانگیخته است.
یک زمین دیگر! سیاره‌ای که بشر مدت‌ها به دنبال آن بوده و از یافتن آن و حتی موجوداتی که روی آن زندگی می‌کنند، کتاب‌ها نوشته و فیلم‌ها ساخته! این سیاره در میان 500 سیاره‌ای که تاکنون اخترشناسان موفق به کشف آن شده‌اند، تنها سیاره‌ای است که قابل سکونت به نظر می‌رسد.
استیون ووت که ریاست تیم پژوهشی کاشف این سیاره را برعهده دارد در این‌باره می‌گوید: این سیاره اندازه‌ای برابر با زمین دارد  و احتمالا سطح آن صخره‌ای است و  نیروی جاذبه کافی برای نگهداری اتمسفر در آن وجود دارد.
وی در ادامه و طی یک کنفرانس خبری درباره این کشف عظیم، می‌افزاید: بنابر عقیده شخصی من، احتمال زندگی بر روی این سیاره 100 درصد است و من دراین‌باره شکی ندارم.
این یافته‌های منتشر شده بر مبنای مشاهدات 11 ساله تلسکوپ‌ها در رصدخانه کِک درهاوایی است.
نزدیکی "گیلیس 581 "و این‌که به فاصله اندکی از جست‌و‌جوی محققان یافت شده است، گمانه‌هایی را مبنی بر وجود میلیاردها سیاره قابل سکونت دیگر در ابعاد و اندازه‌های زمین در جهان هستی به وجود آورده است.




پروفسور ووت همچنین برآورد کرده است که از هر 5 تا 10 ستاره، یکی دارای سیاره‌ای شبیه زمین، با اندازه آن و قابل سکونت است.
با این حساب و با توجه به وجود 200 میلیارد ستاره در کهکشان، حدود 40 میلیارد سیاره با قابلیت‌های زمین برای زندگی‌کردن وجود دارند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

دامی همه گیر !!

هرچه بحث دربارۀ یافتن یک راه حل برای تنش موجود میان حکومت وپارلمان بالا می گیرد، مشکل پیچیده تر می شود. حالا به همه جناح ها واضح شده است که این معضل، راه حل حقوقی ندارد. این یک بحران سیاسی فراتر از قانون اساسی و منطق ظاهری است. کشمکش به بن بست کشیده و پس ازین احتمال دارد نوبت به سرباز گیری و زورآزمایی های بدفرجامی برسد که از حالا هیچکس عاقبت آن را نمی تواند توضیح بدهد. آن چه به منافع افغانستان رابطه می گیرد، جریان موجود، خشونت و نا سازگاری را دامن می زند. رهبران جناح های متضاد که درعین حال مجریان سال های جنگ هستند، از لحاظ ذهنی به اندازۀ کافی مسلح وبی قناعت اند و همچنان سابقۀ مطلوبی برای گذشت و مدارای سیاسی ندارند.
رئیس جمهور کرزی هنوز هم نسبت به ائتلاف لرزان "حمایت ازقانون" درموقعیت نسبتاً برتر قرار دارد و توانسته است بی آن که خودش را درگیر نبرد فرسایشی جاری بسازد، نهاد های دیگر از جمله مجلس سنا، شورای علما، دادگاه عالی، دادستانی کل و 62 تن از نمایندگانی را که براساس حکم دادگاه ویژه مستحق ورود به پارلمان شناخته شده اند، به حیث ابزار فشار قضایی وشرعی برضد مخالفان به کار انداخته است. این درحالی است مجلس نمایندگان درمواجهه با حکومت ونهاد های مدافع دیگر عملاً به دو پارچه تقسیم شده است.
تقریباً نیمۀ اعضای حاضر مجلس نمایندگان نیز همچون کمیت واحد دردفاع از "ائتلاف حمایت از قانون" دربرابر قوۀ اجرائیه صف آرایی نکرده اند. اینک شاهد  نبرد نابرابر میان جناح ها هستیم. با این حال، "ائتلاف تغییر وامید" به سوی جناح معترض درون پارلمانی که حکومت را برای اولین بار با چالش پرخطر روبه رو کرده، دست اتحاد دراز کرده وهمین مسأله ظاهراً نوعی موازنۀ قوا درنبرد های سیاسی هفته های آینده را به وجود آورده است. از همین اکنون خطر"کودتا علیه پارلمان" ازسوی برخی نمایندگان مطرح شده است.
اوضاع هنوز خطرناک نشده است؛ اما اگرناسازگاری جناح های سیاسی به درازا بکشد، با توجه به حضور گستردۀ جاسوسان ایران وپاکستان درداخل حکومت ودرداخل پارلمان، که هدف شان برهم زدن نظم و فروپاشی دست آورد های ده ساله اخیر درکشور است، این احتمال را تقویت می کند که تصادم سیاسی جایش را به تصادم نظامی ( حتی ناخواسته) خالی کند. این یک آزمون دیگر تاریخی است که رهبران جناح سیاسی تا چه میزانی می توانند سلامت افغانستان را حراست کنند.
حکومت راهی جز پیشروی ندارد. اگر درین مقطع حساس از مواضع خود عقب نشینی کند، اپوزیسیون سیاسی که درنهاد قانون گزاری سنگر گرفته اند؛ بلافاصله خواسته های سیاسی کلان تری را مطرح کرده وبرای گرفتن امتیازات اساسی، حکومت را به صحنۀ جدید مبارزه بر سر قدرت می کشانند. اگربرای ختم غائله یی که از نام قانون به راه افتاده، به اقدام بازدارنده واستعمال قوه توسل بجوید، شورش ودرگیری نظامی و جنگ های خیابانی امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. درین ماجرا همه قربانی خواهند شدو تاریخ سیاسی افغانستان یک بار دیگر فاجعۀ نفاق وبی ظرفیتی سیاسی را تجربه خواهد کرد.

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

راز ماندگاري


در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.
وقتی نزدیکتر بودند گرمتر می شدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی می کرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ‫ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده می مردند.
ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.
و این چنین توانستند زنده بمانند.
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید.

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

قصه ای پیر و فرزندش

        پسری گفت با پدر روزی                  که مرا هست درد جانسوزی
       گر اجازت دهی سوال کنم                   تا قناعت ز شرح حال کنم
      پدرش گفت ای جگر گوشه                  کن سوالت زروی اندیشه
       هرسوال جواب می خواهد                  تشنه گان جام آب می خواهد
           پسر با ادب بخود پیچید                  بعد از آن از پدر چنین پرسید
کای پدر جان چرا غریب هستی                  زندگی دری با تهی دستی
 دارای تحصیل فوق و هم دانش                  هم نوشتارو گفت و هم خوانش
    روز ها میروی به جانب کار                  شام ها خانه آیی خسته وزار
طبع و خلقت همیشه دلگیر است                  من ندانم این چه تدبیر است
              بی سوادان و قاتلان دغا                  صاحب مکنت اند و صاحب جا 
  خانه ها ساختند چو قصر جنان                 با درختان و با گل و ریحان
همه ای شان موتران شیک سوار               همه با پول و نعمت بسیار
    همه با گارد و با تفنگ داران                همگی حاکم اند و با فرمان
               ما همه بندگان رحمانیم                 این تفاوت چه است نه یکسانیم
           پدر درد دیده یی حیران                 با پسر رو نمود و کرد بیان
        آهی از دل کشید و داد جواب                 گفت کردی مرا به غصه کباب
     هرکه باشد خسیس و دزد غدار                 صاحب پول می شود بسیار
     از حلال پول داری آسان نیست                 در حرام شیوه های ایمان نیست
     پون وطن جایگاه دزدان شد                  مردم با خرد پریشان شد
       چور قانون شد و جفا حاکم                 قتل ها شد برای پول دایم 
        زرع شد کوکنار چون گندم                 در تباهی رسیده است مردم
               همه ارکان دولت زنبور                خون ملت مکیده چون انگور
         طالب آید زسوی پاکستان                کار دولت کند بهر عنوان
  جاهل و بی خرد فراوان شد             عالم و باهنر پریشان شد
      هرکه ار هست دانش در سر               میدهندش هزارو یک کیفر
  شادم از صدق و از صفای خویش               با قناعت کنم و رضای خویش
   دست من تر بخود مردم نیست                پیش مردم صداقتم گم نیست
         سرفراز چون سرو آزادم                از عملکرد خویش دلشادم
     عیب من نیست غربت مادی                میکنم از صداقتم شادی
         ثروت و ظلم بی بقا باشد                آخر الامر حق بجا باشد