۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

دفتر چه ای کوچک من

چیزی در ذهنم نیست که امروز با شما دوستان در میان بگذارم.
لذا می خواهم دفترچه ای کوچک خودم را به شما معرفی کنم.
دفترچه ای دارم کوچک است. خیلی قشنگ و زیباست. در انتقالش به جاهای که میل دارم ، مشکلی ندارم. در نوشتن به ورق و صفحاتش هم مشکلی نیست. درفترچه ام کوچک است ولی خیلی باارزش، خیلی بااهمیت.  خیلی دوست دارم بیشتر و بیشتر بنویسم، از خاطراتم بنویسم، از محیط و اطرافم بنویسم، از مردم و دوستانم بنویسم. ولی شاید زمان با من ناجوان مردانه عمل می کند و وقت نمی دهد، شاید خودم جرئت نمی کنم زیاد بنویسم.
بهر صورت. مایلم که داشته ها و خاطراتم را در این دفتر چه ام جمع کنم، چون زمان و ثانیه ها نامرد اند، میروند و بر نمی گردند.
ولی من می خواهم از این زمان و ثانیه ها چیزی داشته باشم تا در آینده اثری برای یاد آوری و باز خوانی آن زمان گذشته باشد.
این دفترچه هم همین حالا در مقابل صورت  چشما زیبای شماست که می بینید. امید است که دفترچه ام را درست ورق زده و درست بخوانید.