۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

علی ای همای رحمت

 علی ای همای رحمت تو چه آیت خـــــدارا           که به ماسوا فگندی همه ســـــایه ای همـــــارا
دل اگـــر خدا شناسی همه در رخ علی بین            به علـــــــــی شناختم من به خــــــدا قسم خدارا
به خدا که در دوعالم اثـــــر از فنا نمـــــاند            چو علی گرفته باشد ســــــری چشمه ای بقارا
مگرای سحاب رحمت توبباری ارنه دوزخ           به شـــــرار قهر سوزد همه جــــــان ماسوارا
برو ای گدای مسکن در خانه ای علــی زن           که نگین پادشاهـــــــی دهد از کـــــــــرم گدارا
بجز از علی که گوید به پســــر که قاتل من          چو اسیر توست اکنون به اسیر کــــــــن مدارا
بجز از علـــــــی که آرد پســـــــر ابولعائب           که علم کــــــند به عالم شهدای کــــــــــربلا را
چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبــــــازان           چو علی کی می تواند که بسر یـــــــــرد وفارا
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت          متحیــــــــــرم چه نامم شه ملک لافتـــــــی را
بدو چشم خون فشانم هــــله ای نسیم رحمت           که زکـــــــــــوی او غباری به من آر توتیارا
به امید آنکه شاید برسد به خـــــــــاک پایت           چه پیام ها سپـــــــــردم همه سوز دل صبارا
چو تویی قضای گــردان به دعای مستمندان          که زجان ما بگــــــــــــــردان ره آفت قضارا
چه زنم چونای هـــــردم زنوای شوق او دم           که لسان غیب خوشتر بنوازد این نـــــــــوارا
همه شب دین امیدم که نسیم صبحگاهــــــی          به پیـــــــام آشنایــــــــی بنوازد آشــــــــــــنارا
زنوای مرغ یاحق بشنو کــــــه در دل شب        غم دل به دوست گفتن چه خوشست "شهر یارا"
.....
"شهر یار"


۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

زمین دیگر:


خبر قطعیت امکان حیات در سیاره‌ای که به تازگی کشف شده، بشر را به تحقق رویای دیرینه یک قدم نزیک‌تر کرده است.
در این اواخر خبر کشف سیاره " Gliese 581"  شبیه زمین، که در  منطقه‌ای قابل سکونت از فضا قرار دارد  و احتمال وجود آب مایع در سطح آن وجود دارد، سر و صدای زیادی را برانگیخته است.
یک زمین دیگر! سیاره‌ای که بشر مدت‌ها به دنبال آن بوده و از یافتن آن و حتی موجوداتی که روی آن زندگی می‌کنند، کتاب‌ها نوشته و فیلم‌ها ساخته! این سیاره در میان 500 سیاره‌ای که تاکنون اخترشناسان موفق به کشف آن شده‌اند، تنها سیاره‌ای است که قابل سکونت به نظر می‌رسد.
استیون ووت که ریاست تیم پژوهشی کاشف این سیاره را برعهده دارد در این‌باره می‌گوید: این سیاره اندازه‌ای برابر با زمین دارد  و احتمالا سطح آن صخره‌ای است و  نیروی جاذبه کافی برای نگهداری اتمسفر در آن وجود دارد.
وی در ادامه و طی یک کنفرانس خبری درباره این کشف عظیم، می‌افزاید: بنابر عقیده شخصی من، احتمال زندگی بر روی این سیاره 100 درصد است و من دراین‌باره شکی ندارم.
این یافته‌های منتشر شده بر مبنای مشاهدات 11 ساله تلسکوپ‌ها در رصدخانه کِک درهاوایی است.
نزدیکی "گیلیس 581 "و این‌که به فاصله اندکی از جست‌و‌جوی محققان یافت شده است، گمانه‌هایی را مبنی بر وجود میلیاردها سیاره قابل سکونت دیگر در ابعاد و اندازه‌های زمین در جهان هستی به وجود آورده است.




پروفسور ووت همچنین برآورد کرده است که از هر 5 تا 10 ستاره، یکی دارای سیاره‌ای شبیه زمین، با اندازه آن و قابل سکونت است.
با این حساب و با توجه به وجود 200 میلیارد ستاره در کهکشان، حدود 40 میلیارد سیاره با قابلیت‌های زمین برای زندگی‌کردن وجود دارند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

دامی همه گیر !!

هرچه بحث دربارۀ یافتن یک راه حل برای تنش موجود میان حکومت وپارلمان بالا می گیرد، مشکل پیچیده تر می شود. حالا به همه جناح ها واضح شده است که این معضل، راه حل حقوقی ندارد. این یک بحران سیاسی فراتر از قانون اساسی و منطق ظاهری است. کشمکش به بن بست کشیده و پس ازین احتمال دارد نوبت به سرباز گیری و زورآزمایی های بدفرجامی برسد که از حالا هیچکس عاقبت آن را نمی تواند توضیح بدهد. آن چه به منافع افغانستان رابطه می گیرد، جریان موجود، خشونت و نا سازگاری را دامن می زند. رهبران جناح های متضاد که درعین حال مجریان سال های جنگ هستند، از لحاظ ذهنی به اندازۀ کافی مسلح وبی قناعت اند و همچنان سابقۀ مطلوبی برای گذشت و مدارای سیاسی ندارند.
رئیس جمهور کرزی هنوز هم نسبت به ائتلاف لرزان "حمایت ازقانون" درموقعیت نسبتاً برتر قرار دارد و توانسته است بی آن که خودش را درگیر نبرد فرسایشی جاری بسازد، نهاد های دیگر از جمله مجلس سنا، شورای علما، دادگاه عالی، دادستانی کل و 62 تن از نمایندگانی را که براساس حکم دادگاه ویژه مستحق ورود به پارلمان شناخته شده اند، به حیث ابزار فشار قضایی وشرعی برضد مخالفان به کار انداخته است. این درحالی است مجلس نمایندگان درمواجهه با حکومت ونهاد های مدافع دیگر عملاً به دو پارچه تقسیم شده است.
تقریباً نیمۀ اعضای حاضر مجلس نمایندگان نیز همچون کمیت واحد دردفاع از "ائتلاف حمایت از قانون" دربرابر قوۀ اجرائیه صف آرایی نکرده اند. اینک شاهد  نبرد نابرابر میان جناح ها هستیم. با این حال، "ائتلاف تغییر وامید" به سوی جناح معترض درون پارلمانی که حکومت را برای اولین بار با چالش پرخطر روبه رو کرده، دست اتحاد دراز کرده وهمین مسأله ظاهراً نوعی موازنۀ قوا درنبرد های سیاسی هفته های آینده را به وجود آورده است. از همین اکنون خطر"کودتا علیه پارلمان" ازسوی برخی نمایندگان مطرح شده است.
اوضاع هنوز خطرناک نشده است؛ اما اگرناسازگاری جناح های سیاسی به درازا بکشد، با توجه به حضور گستردۀ جاسوسان ایران وپاکستان درداخل حکومت ودرداخل پارلمان، که هدف شان برهم زدن نظم و فروپاشی دست آورد های ده ساله اخیر درکشور است، این احتمال را تقویت می کند که تصادم سیاسی جایش را به تصادم نظامی ( حتی ناخواسته) خالی کند. این یک آزمون دیگر تاریخی است که رهبران جناح سیاسی تا چه میزانی می توانند سلامت افغانستان را حراست کنند.
حکومت راهی جز پیشروی ندارد. اگر درین مقطع حساس از مواضع خود عقب نشینی کند، اپوزیسیون سیاسی که درنهاد قانون گزاری سنگر گرفته اند؛ بلافاصله خواسته های سیاسی کلان تری را مطرح کرده وبرای گرفتن امتیازات اساسی، حکومت را به صحنۀ جدید مبارزه بر سر قدرت می کشانند. اگربرای ختم غائله یی که از نام قانون به راه افتاده، به اقدام بازدارنده واستعمال قوه توسل بجوید، شورش ودرگیری نظامی و جنگ های خیابانی امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. درین ماجرا همه قربانی خواهند شدو تاریخ سیاسی افغانستان یک بار دیگر فاجعۀ نفاق وبی ظرفیتی سیاسی را تجربه خواهد کرد.

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

راز ماندگاري


در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.
وقتی نزدیکتر بودند گرمتر می شدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی می کرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ‫ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده می مردند.
ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.
و این چنین توانستند زنده بمانند.
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید.

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

قصه ای پیر و فرزندش

        پسری گفت با پدر روزی                  که مرا هست درد جانسوزی
       گر اجازت دهی سوال کنم                   تا قناعت ز شرح حال کنم
      پدرش گفت ای جگر گوشه                  کن سوالت زروی اندیشه
       هرسوال جواب می خواهد                  تشنه گان جام آب می خواهد
           پسر با ادب بخود پیچید                  بعد از آن از پدر چنین پرسید
کای پدر جان چرا غریب هستی                  زندگی دری با تهی دستی
 دارای تحصیل فوق و هم دانش                  هم نوشتارو گفت و هم خوانش
    روز ها میروی به جانب کار                  شام ها خانه آیی خسته وزار
طبع و خلقت همیشه دلگیر است                  من ندانم این چه تدبیر است
              بی سوادان و قاتلان دغا                  صاحب مکنت اند و صاحب جا 
  خانه ها ساختند چو قصر جنان                 با درختان و با گل و ریحان
همه ای شان موتران شیک سوار               همه با پول و نعمت بسیار
    همه با گارد و با تفنگ داران                همگی حاکم اند و با فرمان
               ما همه بندگان رحمانیم                 این تفاوت چه است نه یکسانیم
           پدر درد دیده یی حیران                 با پسر رو نمود و کرد بیان
        آهی از دل کشید و داد جواب                 گفت کردی مرا به غصه کباب
     هرکه باشد خسیس و دزد غدار                 صاحب پول می شود بسیار
     از حلال پول داری آسان نیست                 در حرام شیوه های ایمان نیست
     پون وطن جایگاه دزدان شد                  مردم با خرد پریشان شد
       چور قانون شد و جفا حاکم                 قتل ها شد برای پول دایم 
        زرع شد کوکنار چون گندم                 در تباهی رسیده است مردم
               همه ارکان دولت زنبور                خون ملت مکیده چون انگور
         طالب آید زسوی پاکستان                کار دولت کند بهر عنوان
  جاهل و بی خرد فراوان شد             عالم و باهنر پریشان شد
      هرکه ار هست دانش در سر               میدهندش هزارو یک کیفر
  شادم از صدق و از صفای خویش               با قناعت کنم و رضای خویش
   دست من تر بخود مردم نیست                پیش مردم صداقتم گم نیست
         سرفراز چون سرو آزادم                از عملکرد خویش دلشادم
     عیب من نیست غربت مادی                میکنم از صداقتم شادی
         ثروت و ظلم بی بقا باشد                آخر الامر حق بجا باشد



۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

حضرت مهدي(ع)



ولادت
  ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256هجري بود پس از اينكه دو قرن و اندي از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادي ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسكري ( ع ) رسيد ، كم كم در بين فرمانروايان و دستگاه حكومت جبار ، نگراني هايي پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثي بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكري ( ع ) فرزندي  تولد خواهد يافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثي كه بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود   در اين زمان يعني هنگام تولد حضرت مهدي ( ع ) ، معتصم عباسي  ، هشتمين خليفه عباسي   ، كه حكومتش از سال 218هجري آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسي   قرار داد اين انديشه - كه ظهور مصلحي پايه هاي حكومت ستمكاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيري كرد ، و حتي مادران بيگناه را كشت ، و يا قابله هايي را پنهاني به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايري دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين كرد . در زمان حضرت موسي ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولي خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل مي كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكري ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه اي   شگفت انگيز و معجزه آسا تكرار شد   امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهباني حكومت به سر مي برد به هنگامي كه ولادت ، اين اختر تابناك ، حضرت مهدي ( ع ) ، نزديك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيري كنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پاي  نهاد ، او را از ميان بردارند   بدين علت بود كه چگونگي احوال مهدي   ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديكان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكري ( ع ) كسي او را نمي ديد . آنان نيز مهدي  را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادي.

شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند 
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي  كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند   از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد   آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي  از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري   در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي  و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد

ضرورت غيبت آخرين امام
   بيرون آمدن حضرت مهدي ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسي به خانه امام حسن عسكري (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند ، و در چنين شرايطي بود كه براي بقاي   حجت حق تعالي ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهي براي حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهي  بر اين تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وي  كوتاه گردد ، و واسطه فيوضات رباني ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماي مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامي است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علي   ( ع ) و فرزندان معصومش روي بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نيز اقدام كرد ، و لزوم نهان زيستي آخرين امام را براي حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما براي   اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند ، به نقل قول پروفسور هانري كربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي كه با علامه طباطبائي داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براي هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي  ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولي ولايت راكه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند . رابطه اي  كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي كشف نمايد ، بواسطه دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وي ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتي است زنده كه هرگز نظ ر علمي نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آري تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي  ، براي هميشه ، باقي و پا برجاست " يعني  با اعتقاد به امام حي غايب

صورت و سيرت مهدي ع  
چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي  - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي   نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي  اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي  اگر حق كسي زير دندان ديگري   باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي   شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي   ، باقي   نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني   ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني  نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي   ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي  در همگان پديد آورد ... .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي  بيمانند دست يابند . حتي   چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي  زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني  ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد .
شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي   ،شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مي كشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجاي آوردند . بسياري  از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتي اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدي   بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدي ع   آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضي گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعني از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزي كه در مورد حضرت مهدي ع   آمده است ، خبري است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر   ع   مي گويند : " مهدي ، بر مركبهاي پر صدايي ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي كند " . و نيز در روايت امام محمد باقر   ع   گفته شده است كه بيشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته اين آسمان شناسي اسلامي ، كه از مكتب ائمه طاهرين   ع استفاده مي شود ، ربطي به آسمان شناسي يوناني و هيئت بطلميوسي ندارد ... و هر چه در آسمان شناسي يوناني ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسي اسلامي ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه هاي فراوان . و گفتن چنين مطالبي از طرف پيامبر اكرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائي امكان نداشته است

غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري
  مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد   از سال 260ه. تا سال 329ه كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدي ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند كه به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي ( ع ) عثمان بن سعيد اسدي است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع   محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي  ع بودند .

غيبت دراز مدت يا غيبت كبري و نيابت عامه
  اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده اي  به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصي كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوي امام ، ولي  جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره اي پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون نيز ، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگي  كه داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده است و نيز شرايط رهبري را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي كنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدي ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حكومتي را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتي است ، زيرا رابطه اي با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان   عجل الله فرجه   براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي  - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي  ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني  او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي   فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي  كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي   خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي  را عزت دوباره خواهد بخشيد .

اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي در دينهاي ديگر مانند : يهودي ، زردشتي ، مسيحي و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .
  

اعتقاد به حضرت مهدي  ( ع ) منحصر به شيعه نيست
عقيده به ظهور حضرت مهدي ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلكه بسياري از مذاهب اهل سنت( مالكي ، حنفي  ، شافعي و حنبلي و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در كتابهاي فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدي ( ع ) از حديثهاي متواتر و صحيح مي دانند.













۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

در انتظار مهدی (ع)


ایام بگــــــــــذرانم در انتــــــظار مهدی             قـــــدر و دخان بخوانم در انتظار مهــدی
ای که مرا بخوانی تخفی الصدور دانی             هــــــردو بود فغانم در انتظار مـهــــــدی
دستی بسرگــــــــذارم دستی بسینه دارم            الــــغوث و الامانم در انتـــــــــظار مهـدی
ابر کــــــــــرم بباران بر کوی سربداران          برکف گـــــــرفته جانم در انتظار مهـــدی
در بین هر مناجات با وعده ای ملاقات            ساعات بگــــذرانیم در انتظار مهــــــــدی
شب تا سحر بسوزم دیده به در بدوزم             چــون شمع نیمه جانم در انتظار مهـــدی
جمعه به جمعه نالم ناله برد مجـــالم                یاسین و ندبه خـــوانم در انتظار مهــــدی
من نذر صبح نورم وقف شب ظـــهورم          زنده اگــــر بمانم در انتــــــظار مهــــــدی
هرلحظه دارم امید بینم جمال خورشید             مانند سایبـــــــانم در انتــــــــظار مهـــدی
دانیکه اهل دردم شب گردوکوچه گردم            هر سوی سرکشانم در انتــــــظار مهدی
باشد گواه صـــــــبرم چشمان پر زابرم           چون اشک خون فشانم در انتظار مهـدی
باسوره ای تبارک در این مه ی مبــــارک       همچون فرشتگانم در انتــــــــظار مهدی
گرقلب خسته دارم شمشیر بسته دارم            پیــــــــرم ولی جوانم در انتـــــظار مهدی
ای پیک هر شب من لبیک بــــر لب من        این است ارمغانم در انتـــــــظار مهــــدی