۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

آثار های تاریخی و اعمال طالبان.


ولایت بامیان یکی از سی و چهار ولایت های افغانستان است. از لحاظ جغرافیای درست در قسمت مرکزی افغانستان موقعیت دارد. موجودیت کوها و دره های فراوان باعث آن شده که بامیان دریاهای خورد و بزرگ فراوان داشته باشد و منبع دریای های بزرگ چون هلمند، دریای بلخ و معاونین دریای خاشرود باشد.
ولایت بامیان در فصل بهار، آب و هوای خیلی صاف و طبیعی دارد. دشت ها،  تپه های و دامنه های کوهای آن پوشیده از انواع و اقسام علف و گیاهان طبیعی خود روبوده که در منظره ای زیبای بامیان درین فصل سال نقش اساسی را دارد. کوهای سربه فلک کشیده ای بامیان که منبع خیلیی غنی آب دریاهاست، در اکثر اوقات از سال پوشیده از برف است.
آثار های باستانی مجسمه های بودا (صلصال و شمامه) و در بعضی از کتابها به نام های (سرخ بت و خنگ بت) یاد شده است، در مرکز بامیان قرار دارد.
در یازدهم مارچ سال 2001  گروه به اسم طالب و القایده این آثار تاریخی که جلب توجه غرب و شرق شده بود، از هم فروریخت. 
این دو ویدیو از تخریب بودا بحث می کند:
"گوره طالبان به مدت یک ماه در بحث و گفتگوی خراب کردن بودا بودند. ملا عمر رهبرگروه طالبان در خراب کردند بودا موافقت نشان نداد و لی القایده که از طرف پاکستان در تخریب حتمی بودا تحریک شده بود، غیر از تخریب بودا راه و چاره ای نبود"








ضرب المثل های محلی

ضرب المثل چیست؟


   

                            از کوزه هما بیرون طراوت که در اوست




                                هرچه پیش اید خوش آید.

      

        نابرده رنج گنج میسر نمی شود    مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد


      

                                   این قصۀ سرد راز دارد.

           
         

                                     بده در راه خدا!     

   

                              سلی نقد به از حلوای نسیه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت


ضرب المثل در لغت به معنای "مثال زدن" است.  مردم در گفتگوهایشان برای اینكه منظور خود را بهتر بفهمانند، وبرای حقیقت بودن کفته هایش، جلب توجه بیشتر شنونگان، ثبوت وکمک گیری برای موضوع که میخواهد بگوید،  از ضرب المثل ها استفاده می كنند. ضرب المثل می  تواند یك بیت شعر یا فقط یك مصراع شعر یا جمله ای معروف باشد.

ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولآ تاریخچه و داستانی پند آموز در آن نهفته است. بسیاری از این داستان از یادها رفته  و پیشینه ای برخی از ضرب المثل ها بر مردم و عوام دیگر روشن نیست. با این حال ضرب المثل ها را مردم استفاده می کند و همگی شیوه ای کار برد و منظور کار برد آن را می دانند.
در این جا کوشش می شود تا ضرب المثل های که در بین مردم رایج اند و به لحجه ای ساده و عام در بین مردم گفتگو می شود، در محضر دید و خوانش شما عزیزان و بینندگان قرار گیرد.
در بخش " ضرب المثل " های این وبلاگ بیشتر تلاش روی دوباره زندکردن ضرب المثل های فراموش شده صرت می گیرد، تا ضرب المثل های که ا زیاد مردم زفته اند دوباره در ذهن خوانندگان خاطر نشان شود.
تقسیم بندی ضرب المثل ها روی حروف استوار است. ضرب المثل های که همه با حرف ( آ، ا، ب، ت، .....) شروع می شود، دریک گروپ و در یک صفحه، تحت یک عنوان ارایه می شود. این کار بخاطر آسان پیدا کردن ضرب المثل مورد نظر، آموختن آسانتر، زینت بخشیدن به شکل ظاهری ضرب المثل ها، و جلب توجه بیشتر بینندگان صورت می گیرد.
در ابتدا اشاره کردم که هر ضرب المثل داستان های را در خود نهفته دارد که به مرور زمان از اذهان مردم محو گردیده است. درین جا به چند ضرب المثل معروف همرا با داستان شیرین و خوندنی اش اشاه می کنم.

1)    زین حسن تا آن حسن صد گز رسن
داستان:
غالبآ اتفاق می افتد که ثروتمندان هر قدر مال و مکنت داشته باشد، هرقدر سرمایه و دارای اش بیشتر شود، به همان اندازه خواسته های ثروتش بیشتر شده و حریص تر می گردد، بالعکس حس قناعت از وی صلب می گردد، و تمام روز و شب خودرا در جمع آوری مال و مکنت صرف می کند. اگر از اینگونه انسانها سوال شود که زندگی و حیات در این دنیا چیست؟ چی معنی میدهد؟ ما باید چی کنیم؟ تقسیم اوقات و برنامه زندگی ما باید چطور تنظیم شود؟ و......... حتمآ در جواب خواهد گفت که "جمع کردن ثروت" 
بعضی از ثروتمندان را چنان جود و سخای است که به قول استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب " حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و دره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم همتش به چیزی نمی آید" 
در چنین مواردی اگر پای قیاس و مقایسه این دو عنصر که در دو قطب مخالف قرار دارند در میان آید، از باب طنز و کنایه نیشخندی می زنند و می گویند: "زین حسن تا آن حسن صد گزرسن" و یا به اصطلاح عامیانه "این کجا و آن کجا".
ابتدا فکر می کردم که درین ضرب المثل عامیانه دو کلیمه ای حسن را از باب رعایت قافیه استعمال می کنند و این مثل سائر نباید ریشه و اساس داشته باشد تا به دنبال آن پی جویی کنم ولی اخیرآ به همت "مولانا" بر آن دست یافتم.
سلطان محمد خوارزمشاه ندیم و مصاحبی داشت به نام حسن عمادالملک که در اواخر عهد سلطان محمد، از وزیران و مقربان خاصش بوده است.
عمادالملک در شفاعت گری، پایمردی، رفع نیاز نیازمندان، تجلیل و بزرگداشت شاعران و نویسندگان، وزیری نیک اندیش و برای سلطان مایه ی نیکنامی بوده است. در یکی از روزهای جلوس سلطان که بزرگان و خاصان دربار را پذیرفته بود، شاعری با استجاره قبلی به حضور آمد و قصیده ای غرا با اشارات و استعارات و تشبیهات مناسب در مدح سلطان می خواند. چون سلطان هزار دینارش صله می فرماید، وزیرش حسن عمادالملک این مقدار صله را از جانب سلطان اندک و نادر برخورد نشان می دهد و برای شاعر ده هزار دینار از خزانه سلطان حاصل می کند. چون شاعر می پرسد :«کدام کس از ارکان حضرت این عطا را سبب شده است؟» می گویند شاه را  وزیری سخاوتمندی است که حسن نام دارد.
چندی بعد که فقر و افلاس شاعر را دوباره به مدحت گری وا می دارد سلطان همچنان به شیوه سابق هزار دینارش صله می فرماید اما متاسفانه وزیر سابق از دار دنیا رفته و وزیر جدید سلطان از قضای روزگار، او هم نامش حسن بوده است که برخلاف آن حسن سلطان را از این مقدار مال بخشی مانع می آید و با تاخیر و لیت و لعل که در ادای حواله مال می ورزد شاعر بیچاره و وام دار را اضطرارآ به دریافت ربعی از عشر آن و به روایتی عشر آن راضی می کند. اینجا وقتی شاعر متوجه می شود که این وزیر جدید هم حسن نام دارد در می یابد که بین حسن تا حسن تفاوت بسیار است و یا به اصطلاح دیگر «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن»

2)  زد که زد، خو ب کرد که زد.
داستان:
هروقت روستایی ساده دلی بنشیند و «خیال پلو» بپزد و آرزوهای دور و دراز ببافد حاضران این مثل را می زنند.
می گویند یک روز زنی که شغلش ماست فروشی بود، ظرف ماستش را رو سرش گذاشته بود و برای فروختن به شهر می برد. در راه با خودش فکر کرد که «ماست را می فروشم و از قیمت آن چند تا تخم مرغ میخرم. تخم مرغ ها را زیر مرغ همسایه میگذارم تا جوجه شود. جوجه ها که مرغ شدند می فروشم و از قیمت آن گوسفند می خرم. کم کم گوسفندهام زیاد میشود، یک روز حتمآ میان شبان من و شبان کدخدا زد و خورد میشود، کدخدا حتمآ  مرا میخواهد و از من میپرسد : چرا شبان تو با شبان من نزاع کرده و شبان مرا زده ؟
من هم میگویم : زد که زد خوب کرد که زد !» زن که در عالم خیال بود همینطور که گفت : «زد که زد خوب کرد که زد» سرش را تکان داد و ظرف ماستی از رو سرش به زمین افتاد و ماست را که به صد زحمت جمع کرده بود، روی زمین ریخته شد.



سیر تاریخی ورود کوچی ها به هزاره جات

نوشته شده توسط: رحیمه هزاره ای.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سال 87 حادثه ی تاسف باری در رابطه با مسائل داخلی افغانستان به وقوع پیوست که یاد آور نکاتی است که باید ریشه ی آن را در تاریخ کشور جستجو کرده و برای آن راه حل مناسبی پیدا کرد وگرنه این چرخه و اختالافات تا ابد باقی خواهد ماند. آن هم نزاع بین مردم بومی بهسودکه عمدتا هزاره هستند و کوچیهای پشتون که به ادعای یافتن چراگاه برای دامهایشان به این منطقه حمله کرده و تعدادی بی دفاع را کشتند و عدهای زیادی را بی خانمان ساخته اند.
همان طور که اشاره شد اختلافات مذهبی مهمترین مسئله امروز افغانستان به شمار میآید که چون شمشیر دو لبه ای همواره در دست عده ای عوام جاهل موردسوء استفاده قرار میگیرد وبه طبع متضرر عمده کسانی خواهند بود که نیرو و قوای کمتری نسبت به رقیب داشته باشند، برای روشن شدن این موضوع مصداق مشخصی را عرض میکنم. امیر عبدالرحمن در فاصله ی بین سالهای 1891-1893 با استفاده از این موضوع تمام اقوام سنی مذهب افغانستان را بر علیه هزاره های شیعه تحریک و پس از سه سال جنگ و غارت 60درصد از آنان کشته و باقی مانده را به عنوان غلام و کنیز در بازارهای قندهار،پیشاور و هند در معرض فروش و دادو ستد قرار داد. که جنایتی بسیار عظیم و هولناک از نسل کشی و برده داری را در تاریخ افغانستان رقم زد که آثار آن هنوز ادامه دارد با این کشتار بی رحمانه آنانکه جان سالم به در بردند به کشورهای ایران و پاکستان مهاجر شدند یا در دره ها و کوههای صعب العبور هندوکش ماوا گزیدند ، زمینهای حاصلخیز و مراتع غنی این مردم به افغانهای کوچی سپرده شد و عده ای از آنها کم کم با ساختن قصبات جدید و روی آوردن به زندگی روستایی و کشاورزی در زمینهای متصرف شده به زندگی نیمه روستایی پرداختند و عده ای نیز به همان زندگی شبانی ادامه دادند و تا حکومت ظاهرشاه اینان آزادانه و با پشتوانه حکومت هرگونه تعدی و تجاوزی را به ساکنین هزاره جات که مراتع بسیار غنی داشت 

انجام میدادند که تاریخ اوضاع بسیار دردناکی را در خود ثبت کرده است .با نگاه به گذشته علت اصلی این اختلاف را در همان پایه گذاری اولیه کشوری که افغانستان نامیده شد می یابیم. زمانیکه میرویس خان هوتکی با گرفتن فتوا برای مبارزه با شیعیان صفوی از مولویها و مفتیها در موسم حج بین سالهای 1700تا1707 میلادی خود را برای جنگ با شاه سلطان حسین صفوی مهیا کرد و با این فتوا بذرنفاق و دشمنی مذهبی را در کشور افشاند . تا آنجا که اسلاف او نیز بر پایه ی همین کاشته ها توانستند صفویان را شکست داده بنای حکومتی جدید را در ایران و افغانستان بنا گذارند که سر شار از استبداد و ستمگری است ،دوستی که تحصیل کرده ی یکی از کشورهای انگلیسی زبان بود نکته ی بسیار جالب و ظریفی را در مورد تاریخ و اهمیتی که آنها به تاریخ و موضوعات آن میدهند را عنوان میکرد و در مقایسه باید عنوان کنیم ما از تاریخ به هزاران سال قبل و فسیلها و سنگواره ها دلخوشیم و تاریخی که زندگی حاضر ما با آن گره خورده را اصلا نمیشناسیم بسیاری از ما تاریخ کشورهای اروپایی و همسایه ی کشورمان را بهتر از خودمان میشناسیم و تنها دلیل آن معرفی و تبلیغی است که آنان از خود و فرهنگشان داشته اند و ما غفلت کرده ایم. 
در این مقاله قصد احیانا توهین و یا نگاه یک جانبه به مسئله کوچیها و هزاره ها نیست بلکه صرفا بازشناسی موضوعی است که آب را از سر چشمه گل آلود کرده است و تا آن موضوع حل نشود نمی توان به کرامت انسان،حقوق او و استقلال و آزادی کشور دل خوش داشت . در این مقاله سعی شده است که سیر تاریخی ورود کوچیها به هزاره جات را بررسی کرده دلایل و پیامد های این پدیده را روشن نماییم .
در ابتدا تعریف مختصردرباره کلمه های کلیدی مانند کوچ، کوچ نشینی ، کوچی و هزاره جات را جهت درک بهتر مطالب ارائه میدهیم :
تعریف کوچ نشینی:
منظور از زندگی کوچ نشینی آن نوع زندگی است که در آن انسان از راه پرورش حیوانات و معمولا با بر خورداری از فرآ ورده های کشاورزی زیست میکند و در پی چرا گاههای طبیعی سالیانه از محلی به محل دیگر کوچ می کند.
1 کوچ نشینان مجبورند طوری مسیر حرکت خود را بر گزینند که به چرا گاههای طبیعی دسته داشته باشند و اغلب ترجیح می دهند از دهات دوری کنند زیرا به علت صدمه ای که از عبور آنها به مزارع می رسد گاه موجب درگیری میان آنان و ده نشینان میشود.2
مهمترین وجه تمایز این نوع زندگی عبارتند از :
1ـ وابستگی انسان به حیوان
2ـ استفاده از چراگاههای طبیعی
3ـ کوچ و یا جابه جایی انسان و دام به منظور بهره گیری از چراگاههای طبیعی و احتراز از گرما و سرمای شدید.3
کوچ:
کوچ به معنی عزیمت و مهاجرت در فارسی هست . این کلمه معرف مردمی است که در چادر زندگی میکنند و دایما در حال نقل و انتقال هستند.4
کوچی:
کلمه کوچی به معنی خانه به دوش است . دربخش جنوبی افغانستان شرقی به سمت قندهار کلمه کوچی درست مساوی واژه پویندا و پوندا به معنی چراننده (مشتق از کلمه پشتو پاول به معنی چرانیدن ) به کار برده میشود.در زبان پاکستانی و در ادبیات انگلیسی هند کلمه پویندا عموما به معنی کوچ نشینان افغانی (پشتو) و بخصوص به معنی کوچ نشینان تاجر استافاده می شود.5
هزاره جات:
هزارستان یا هزره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار و هرات از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار؛از مشرق به غزنین و کابل و قلات ؛ و از شمال به قطغن و بلخ محدود است . پس از حمله عبدالرحمن خان در حدود سالهای 1892 م و شکست هزاره ها اکثرا محل سکونت این قوم به سایر طوایف سنی مذهب داده شد . وهزاره ها به خراسان ترکستان بلوچستان و هندوستان(پاکستان فعلی) مهاجرت کرده اند.6
کوچیها طی دوره های مختلفی وارد هزاره جات شده اند که در این مقاله به بررسی اجمالی این جریان پرداخته ایم .
• دوره امیر شیر علی: (1863-1880)
هزاره جات قبلا مجزا و منفرد بود مسیر معمولی کروانها از هزاره جات نمی گذشت ولی فقط از حدود آن عبور می کرد.7
بنای افغانستان جدید همراه با وحدت و تثبیت حاکمیت آن در کل کشوراز سلطنت امیر علی شیر خان 1863ـ 1880)شروع و در زمان امیر عبدالرحمن (1880ـ1901)ادامه یافت این تحولات نیز برخی تغییرات مهم را برای کوچ نشینان فراهم آورد. در سابق که ظاهرا کوچ نشنان کمتری وجود داشتند ییلاقهای شرقی پشتونها منحصر به مناطق خود آنها بود و کوچ نشینان فقط به حول و حوش سلسله کوههای مرکزی افغانستان میرفتند.8
کوچ نشینی با مقررات دیگری حتی با مقدار کمتری در افغانستان وجود داشت من جمله کوچ نشینان پشتون در مناطق شرقی و جنوبی و بعضا در مرزهای سلسله کوههای هزارستان ،دیگرمناطق هزاره نشین ، ولایات شمال و غرب کشور ییلاق میکردند.9
می توان این نظر را مطرح کرد که کوچ نشینی در محدوده هزاره جات به صورت بسیار کمی وجود داشته و روابط کوچ نشینان و ساکنان بومی دوستانه بوده است چون درگیری و نزاعی را در آن ایام به ثبت نرسیده است.
• امیر عبدالرحمن خان: (1880تا1901)
اما از دوره ی امیر عبدالرحمن 1888 با توجه به برنامه ای که امیر و دستگاه حاکم برای تضعیف و از بین بردن هزاره ها پی ریزی کرده بودند را میتوان از دلایل اصلی ورود کوچیها به هزاره جات و ظلم و تجاوز آنها نسبت به ساکنان بومی منطقه قلمداد کرد. دوره عبدالرحمن را میتوان آغاز کشمکش و تصرف غاصبانه زمینهای هزاره ها را توسط کوچیها مطرح کرد.
" شکایت سردار عبدلقدوس خان ...اگر چنانچه مردم می بودند و غیرت قومی می داشتند ...دمار از روزگار مردم هزاره کشیده و وجود ایشان را از مملکت افغانستان نیست و نابود می کردند و از خاطر والا که پیشنهاد ضمیر منیر دارد و می خواهد که اراضی و املاک هزاره را به مردم درانی بدهد آگاه می شدند".10 همانطور که پیش تر گفتیم عبدالرحمن از رهبران مذهبی تسنن خواست که علیه هزاره های شیعه (بی دین ) فتوای جهاد بدهد او زمینها و دارایی زنان و فرزندان هزاره ها را پاداش آن ها یی تعیین کرد که در این جهاد شرکت کنند نیروی عظیمی تشکیل شد حدود 30تا40 هزار فوج پیاده نظام حدود 10هزار سواره نظام و غریب 100 هزار نیروی غیر نظامی اغلب داوطلبان پشتون به این جهاد کوچی ها ی افغان بودند که مدت ها پیش از این می خواستند تا علیه هزاره ها اعلان جنگ کنند . در تمام شهر ها وضعیت اضطراری اعلام شد حتی حکومت بریتانیا پیشنهاد مساعدت جهت اعزام مستشاران نظام برای عبدالرحمن کرد.11 "عبدالرحمن سرزمین های مردم هزاره را ملک دولت دانست و عنوان مفتوح العنوه را بر آن سرزمین جاری کرد."12
از 1892 به بعد که امیر عبدالرحمن خان هزارجات را فتح کرد و آن را زیر تسلط مستقیم خود قرار داد ما کوچ نشینان را به تعداد زیاد در هنگام تابستان در این بخشها ی مرکزی کشور می یابیم . رویداد بعد از آن فتح بود که چراگاهای هزاره جات بین قبایل مختلف کوچ نشین به عنوان پاداش همکاری آنها در این فتح و برای کسب اطمینان از عدم قدرت گرفتن مجدد هزاره ها تقسیم شد . امیر عبدالرحمن خان به شعب مختلف قبیله ای برای چراگاههای جدیدشان تاییدیه رسمی (فرمان) داد و این نظام که شامل تقسیم زمین بین هزاره ها و کوچ نشینان نیز می شود با کمی تغییرات به قوت خود با قی است .13
در این دوره سیاست عبدالرحمن مبنی بر شکست هزاره ها بود که به عنوان یک گروه قومی نواحی کوهستانی فشرده ای را اشغال کرده و خطری بالقوه برای افغانستان به شمار می آمد . 14
نیت عبدالرحمن در مورد رعایای هزاره اش روشن بود تخلیه هزاره جات از هزاره ها سیاست های قومی عبدالرحمن به نابودی کامل ساختار اجتماعی هزاره ها و جایگزینی آن با یک ساختار جدید منجر شد.15
فروختن و دادن زمین های هزاره به افغان ها و تشویق کوچی های پشتو به پایمال نمودن کشاورزی هزاره ها بود.
قسمت های مهم این سرزمین ها به پشتونها داده شد مانند ارزگان، حجرستان ،میانه نشین، شویی، بوباش، غلندر، دای چوپان، مسلک سفلان و...
علاوه بر آن مناطق دیگر هزاره جات را نیز محل تاخت و تاز خانه به دوش ها و کوچی هی بی رحم خشن قرار داده که کوههای سبز و خرم آن مورد استفاده مواشی و دام آنها باشد و این کوچی ها را تشویق و آزاد گذاشت بلکه سفارش کرد که به زراعت مردم نیز تجاوز کنند و آن را پایمال نمایند تا مردم هزاره مجبور شوند آن منطقه را ترک گویند.16
عبد الرحمن دستورداد که هزاره ها دیگر حق چراندن چمن ها را از کوچک وبزرگ ندارند به معنا آن است که این مردم نباید زنده باشند.17
پس از اینکه مقاومت هزاره ها به کلی در هم کوبیده شد نوبت توزیع زمین هایشان به دیگران ووضع مالیه سنگین بالای کسانی که هنوز فرار نکرد ودر ملک باقی مانده بودند شروع شد در سال 1273 شمسی در روز 17 ذی حجه 1311 قمری. امر شد که املاک علاقه جات ورث رسوخ جوی وغیره را مساحت کرده ودر قید جریب آرند از جمله املاک میدان وکسانی که در محاربات به درک اسفل رفته است اکثر ایشان سید وزوار و کربلایی و میر و میرزاده بود...یا دستگیر شده اند تمامت خالصۀ دولت دانسته داخل دفتر ضبطی کنند از صدد این حکم اکثر املاک هزاره ضبط دیوان سلطنتی گشت.18
درسال 1312 هجری قمری ابراهیم خان علیزایی ... طائفه ای « کاکری» با اقسام خویش ورمه گوسفندان وگله اشتران داخل علاقه شنیعه تحت دامگیری شده وچراگاههای مردم هزاره را تلف کرده زراعات ایشان نیز علف دواب ومواشی خودغدند وچهار تن از هزاره را مانع از زراعت خود شده بودند به قتل رساندند. 19 مقارن این حال مردم کوچی افغان که بیست هزار روبرو دولت التزام نامه داده بودند چراگاه وآب ومواشی مردم مالشان ایشان جسوران تجاوز کرده علاوۀ بر مراتع آن مردم ، مزارع ایشان را نیز تلف وعلف ودواب ومواشی خود کردند هزارگان بنا به سببی که جبال وچراگاه یشان را دواب ومواشی افغانان کوچی می خورند وچمن ها دولتی شد، ترک مالداری کرده خسارت زیاد به سکنه مملکت روی داد.20
وقایع سال 1314 ه.ق. جمعی از اولاد ه دارونکه شرفیاب حضور انور شده خواهش زمین «چور» هزاره ای کرده در روز 13 ربیع الثانی 1314 بنام ایشان صادر گشت که املاک ضبطی ورعیتی به آنها داده شده واز صدور این حکم نقاهت مردم درانی وخلجایی از کوچی زمین دار خواهان ملک زمین شده شروع به ملک گرفتن هزاره ها کردند در ابتدا کار مردم ملّی خیلی تونی از تداوم وضع هزاره جات زمین می خواهند بگیرند تا جواب فرموده شود زمین های چنارتو وکهنه کمله داب فوج بیاده نظام «فو فلزایی » دادند .
قوم ایوب زای ومزمل زای را در دریۀ شاه علی و قدم وشیخه ارزگان زمین داده شوند سال 1315 ه.ق. در خصوص کسانی که در افغانستان زمین ندارند دستور داد زمین به دهند.
دوست محمد خان مردم افغان توچی را که چهارماه در افغانستان آمده بهره یاب تلف وتجارت وغیره می شوند وهشت ماه در هندو... در زمرۀ بی ملک به قلم آورده ، بسیار از اصلاح هزاره را به ایشان داد چه ایشان هم مهاجرند وزمین ندارند.21
ملک ارزگان وقلندر وبوباش و میانه نشین و پشه و شیر داغ و زاولی و سلطان احمد و حجرستان و تمزان و گیزاب را متصل جرقی ومالستان وهزاره دایزنگی تمام چنانچه بیاید به مهاجرین وناقلین افغان داد.22
ملافیض محمدکاتب هزاره اطلاعات جالبی از تسلط کوچی ها درهزارجات دراختیارماقرارمیدهدازجمله مینویسد در19شئوال1311هجری امیرعبدالرحمان دستورداد که تمام مرغزارهای هزارجات باید دراختیار دولت قراربگیرند وهزاره ها حق استقاده ازآنهاراندارند پس ازصدوراین حکم ،حکام دولتی مرغزارهای هزاره رابه افغانهای کوچی واگذارکردند ،مالداری مردم هزاره روبه تنزل نهاد وباعث قلت لحوم ودسوم گردید .23 عبدالرحمن علاوه بر آن مالیاتهاتی بسیار سنگینی نیز برای هزاره ها مقرر کرد و این باعث مهاجرتهای دسته جمعی و پراکندگی مردم هزاره در خارج از افغانستان گردید.24
کاتب در نژاد نامه افغان اسامی بعضی از قبایل کوچی را که در هزاره جات مسکن گزیده اند ذکر کرده است:
فرقه اچک زایی
7500 خانه در کوه کوژک و اطراف آن متوطن و اکثرا تبعه انگلیس هستند و عدهای متصرف علاقه ای چوره ی هزاره که حکومت به ایشان موهبت فرموده و اکثر رمه داری .....اغلب به سرقت و رهزنی روز به سر برده ، به غایت شریر و متمرد و حرام خوار و بد کردار و زشت گفتار و کج رفتارند.25
فرقه الکوزایی
18750 خانه ...که در علاقه چهچه هزاره ...امرار حیات می نمایند.26
فرقه نورزایی
43750 خانه ... مال و خونشان را شیعه مباح و کافر دانسته، حلال و مباح می پندارند، و همواره مباشر این فعل شده و می شوند و عموم افاغنه و سنیان افغانستان بدین عقیده راسخ و همداستانند. الغرض رمه داران این فرقه بهار و تابستان در سیاه بند متعلق قوم تایمنی واقع متصل هزاره جات رفته ،روز ییلامیشی بسر برده ،در زمستان به مقام و موطن خود باز گردیده راه جهالت و شرلرت می سپارند.27
فرقه مهمند
... در بهار و تابستان به هزاره جات روز ییلا میشی به سر برده و در زمستان به موطن خود شده به مکاری وغیره مواظب و مشغول می شوند.28
فرقه پنی
100،000نفراز راه ییلامیشی در افغانستان نیز آمده در هزاره جات رفته،بخریف(پاییز) بر میگردند و عده ای علاقه گزگ و ارغنداب هزاره ی جاغوری را به امر حکومت متصرف شده اند.29
فرقه نیازی
از جمله ایشان قبیله مرهل و کندیو متی بادیه نشین و رمه دالر و تاجر و عده ای در بخارا تجارت کرده ، چندی روز ییلامیشی در بهار در هزاره جات و در زمستان در نواحی قندهار و غیره زیسته...30
فرقه دفتایی
250 خانه و بعضی بادیه نشین و کوچی و تاجر وبرخی در علاقه وانه متمکن و عده ای مزارع و مراتع قوم هزاره زرتک را به امر حکومت غاصب و متصرف و نبذی از تجارتشان قلاع و مزارع عمده هزاره باغ غزنین را به نصف و ثلث و ربع و خمس و ثمنش به جانت داری و پشتیبانی حکومت مالک گردیده ، هزاره ها جلای وطن و در خارج و داخل مملکت دچار ذلت و محن شده اند.31
فرقه توخی
این فرقه 15 هزار خانه و در اطراف و نواح قلات و نهر ترنک از پل سنگی تا علاقه شیبار متمکن و مواضع ارغنداب ملحق هزاره دای چوپان که به امر حکومت در دست غاصبانه ی افاغنه متفرقه رفته و میزانه و جنوبی وادی ناوه و حصه پایان آن و خاکاک و سر اسپ و جنگیرد و شاه مردان و نفس ناوه و شیبار و بلتاغ و مندان متصرفند.32
فرقه سلیمان خیل
این فرقه با شعب مذکور خود و فرقه ملاخیل کوچی که جلگای هجرستان هزاره دایه و فولاد ه را به امر حکومت تصاحب کرده است ...و همواره رهسپر سرقت و قتل و غارت سکنه مملکت از هزاره و افغانند ...خلل انداز امور حکومت و تاخت و تاز رعیت ،خصوص هزاره که شیعه اند می شود.32
فرقه علی خیل
این فرقه با سلیمان خیل زاده دو برادر و در شرارت و خصائل رذدیله با هم برابرند... با هزاره ی زیرک و نیران جاغوری ساکن و چند خانه قلاع الو م لالای هزاره قلندر را به امر جائرانه حکومت متصرف ...و همواره به شرکت قوم سلیمان خیل راه سرقت می سپارند .33
فرقه اندر:
22500خانه و اکثر در علاقه شلگیر از خطه جنوبی شهر غزنین .... چندی در قریه گزک هزاره جاغوری که به امر حکومت تصاحب غاصبانه کرده اند ساکنند.34
فرقه ترکی
1875خانه... در عهد عبدالرحمن خان قوم هزاره مغلوب و مقهور و مستاصل گردیده ایشان در مراتع مخضره هزاره جات راه دخالت یافته ....از راه تمزان در ملک هزاره رفته مزارع ایشان را تلف و مراتع شان را را علف دواب و مواشی خود کرده و هزاره ها را قتل و غارت نموده ، در قشلاق گاههای نواح قندهار خویش بر می گردند.35
حکومت که به نیست و نابود کردن هزاره میل خاطر دارد باز پرس نکرده مالیات و غیره تکالیف خود را از هزاره ها اگر دارا و گر نادار باشد بطوع و اجبار اخذ می نمایندو هزاره تاب و توان اقامت نیاورده جانب خراسان و خاک مقبوضه انگلیس و روس روی هجرت نهاده و می نهند.36
فرقه خدوزایی
...در کل افغانستان 2500 خانه به غایت متعصب و با شیعه معاندند. چنانچه تا می توانند به ذرائع و وسائل به شیعه ها ضرر مالی و جانی می رساند.39
افاغنه سروانی
بسی جنحه و جنایات نسبت به شیعه خفاء از قول به فعل آورده و می آورند و زیان رسانیدن به شیعه و ریختن خون شان را حلال و مباح و ثواب می شمارند.40
همانطور که مشخص هست بیشترین حجم آمدن کوچی ها به هزاره جات را ذکر کرد که بعد از این دوره پای کوچیها باز شد و آنها هر ساله در ییلامیشی(فصل قشلاق تابستانی) برای استفاده از مراتع هزاره جات به این مناطق می آیند.
• حبیب الله 1901تا1919 میلادی
مقارن حکومت حبیب الله عشایر و قبایل کوچی از سرزمین های جنوب و جنوب شرقی و از مسیر هزاره جات در این زمان برای عبور کوچیها و ناقلین مساعد بود زیرا در خود هزاره جات کوچیهای شرقی و جنوبی به صورت کاروانهای بزرگ یغماگر در رفت و برگشت بودند.41
در این دوران قبایل کو چی از نواحی جنوب ارزگان را زیر پا گذاشته وارد دایزنگی گردیده و مدام به قتل و تاراج دست می زدند و عده ای می ماندند،عده ای پس می رفتند و عده ای به سوی شمال راهی می شدند ، در خلال همین سالها جنگهای خونینی بین جوخه های مسلح قبایل و هزاره های محل در گرفته با عث تلفات جانی و مالی میگردید.42
هزاره جات از لحاظ ارضی ، انسانی ، مالی و سیاسی بطور بی سابقه فشرده و خلاصه گردید. علاقه های وسیع در جنوب مانند دایچوپان، اجرستان،دهراود،گیزاب،چوره ،خاص ارزگان ، بوم بازار، باغو چارو... به تصرف قبایل پشتون قندهاری و قلجائی در آمد و به همین گونه در نقاط زرخیز دیگر هم افغانهای بی وطن مسکن گزین گردیدند، این دفعه تاجران کوچی پا را در عرصه اقتصاد محلی هزاره گذاشتند . کاروانهای تجارتی اقوام جنوبی متاع هندی (پاکستانی ) را چند برابر به مردم می فروختند و در مسیر رفت و آمد آنها در چند نقطه ی هزاره جات بازار چند هفتگی دایر می گردید.43
در این دوره (1919ـ1901) مراتع دشت ناهور به قبایل خوتی تره کی و ختایی داده شد .44
دوره حبیب الله بخش کوچکی از هزاره ها از ایران به افغانستان بازگشتند با سقوط شاه امان الله و به دنبال آن 9ماه هرج و مرج که در سراسر افغانستان گشترش داد صحرا نشینان پشتو یکبار دیگر با حمایت حکومت کابل سلطه خود را بر جامعه و اقتصاد هزاره ها تحمیل کرد و به طور چشمگیری آهنگ تو سعه آنها را کند ساختند.45
• اما ن الله :1919تا1929میلادی
امان الله خان در طی نطقی دروازه های افغانستان را بر روی سیل مهاجرین هندی باز گذاشت و نظامنامه ای در 8 فقره ترتیب و منتشر ساخت که طبق آن در افغانستان برای هر مهاجر 6 جریب و برای متاها 8 جریب زمین زراعتی با تخم زراعتی و... داده شود.46
امان الله از این مهاجرین یا دعوت شدگان به گرمی استقبال می کردو طبق مدارکی که غبار ارائه داده است این گونه اراضی مشروع وقفه ی ملت افغانستان را بدون هیچ گونه مجوز قانونی بدانها حاتم وار می بخشید.47
• حبیب الله کلکانی(بچه سقا) ۱۸ جنوری ۱۹۲۹ تا ۱۵ اکتوبر ۱۹۲۹
جنگهای دیگراز طرف کوچیها و پشتونها ی مجاور بر آنها تحمیل گردید که در آن سال جنگهای زیادی کردند مردم ده مرده مورد تهاجم پشتونهای کاکری و غلجایی قرار گرفتند و جنگ شایانی کردند خلاصه تا آمدن نادر خان به کابل و شکست تمام نیرو و قوای سقو ی ، هزاره جات به طور عموم و بهسود به طور خاص در حال جنگ بود ند .این مقاومت تا سقوط سقاوی ادامه داشت
• محمد نادر خان:1929تا 1933
خط دیورند حایل بین اقوام شده بود این امر در شرایط مقطعی برای اتحاد « پان پشتونیزم خالص» صدمه وارد میکرد
با همکاری اینگلیس و زیرکی محمد نادر خان طرح نو و نقشه جدیدی پی ریزی کردند و آن دعوت گسترده از قبایل آن سوی سرحد به داخل کشور به میزان ورود پشتونهای سر حدی به افغانستان ، اهالی بومی از مناطق پدری رانده گردیده راهی هندوستان_ایران و خاک روس می شدند.
دعوت از پشتونهای آن سوی سر حد یا به اصطلاح «مهاجرین هندی» به علت خالی شدن منطقه ی وسیع از کشور از سکنه و احساس حقارت و کمبود در کتله قومی پشتون صورت می گرفت.48
جنگ شدیدی بین یک عده از مردم هزاره جاغوری در منطقه ده مرده با پشتونهای مجاور که عامل اصلی آن اقوم کاکر بود پیش آمد ...در این جنگ یک تهاجم وسیع از طرف پشتونها صورت گرفت که به اثر استمداد و یاری خواستن قوم کاکر که مجاور قریه ده مرده بودند مردم دیگر پشتون از منطقه قلات و حتی سر حد افراد بیشماری گرد آمده ....49
• محمد ظاهر شاه :1933تا1973
در دایکندی شخصی به نام اجی غنی می آمد وسایلی را که از پاکستان آورده بود سر مردم می فروخت . می گفتند ما از از پیشاور که حرکت میکنیم شتران کرمان ،کرمان گفته می رفته،علفها را میچرند و می خورند بعد از 4-5 ماه بر می گشتند ارمان ،ارمان (حیف) میگفتند و بر می گردنند .پارچه های ارزان قیمت و بره و...به زور سر خانه ها می گذاشتند و سال بعد پولش راچند برابر دریافت می کردند کسی جرات نداشت اعتراض کند . در این زمان نیز کوچیها مردم هزاره جات را چورو چپاول می کردند ومورد حمایت دولت قرار داشتند .قیامهایی مانند قیام ابراهیم خان گاو سوار بر علیه این بی عدالتی در شهرستان صورت گرفت . 50
• داود خان: 1973تا1978
درزمان حکومت داوود خان از سال (1352 – 1357) ش کوچی ها مورد حمایت همه جانبه یی دولت قرار گرفتند حتی مسئولیت امنیت بعضی مناطق هزارجات از جمله منطقه پنجاب به کوچی ها سپرده شد.
مسئله اول جنگهای متعدد بود که بین مردم هزاره و کوچیهای افغان به اثر تجاوز کوچیها در اماکن متعدد صورت گرفت مانند علاءالدین غزنی و کوچیها در آنجا، دیگر در حدود شیر داغ جاغوری ، سومی که از همه مهمتر و انعکاس داشت جنگ مردم اوت قول جاغوری و افغانهای کوچی جوری بود که قضیه در سال 1333 تعدادی از افراد پشتون در حالیکه همه مسلح بوده اند در بازار اوت قول وارد گردیده چند نفری را به قتل می رسانند و بعد قفل دکانها را می شکنند و اموال را سزقت می کنند ...از طرف دولت هیاتی میگردد تا قضیه را از طریق مسالحه حل کند ...چون پشتونهای کوچی شناسنامه ندارند و افرادشان مشخص نیست ... در مقابل هر نفر که ادعا کرده بودند مفقو دالاثر شده مبلغ 30000 افغانی معین شد که به افغانهای کوچی داده شود .51 به دنبال دستو.ر داوود خان مبنی بر اتلاف مزارع هزاره ها کوچی ها به طور گستر ده تر از همیشه به آن مناطق سرازیر شدند و هجوم آوردندو در سرتا سر مناطق هزاره جات مناطق زمین های زراعی و کشت و زار آن مناطق به صورت وحشیانه پایمال نمودند . از آن جمله در ولسوالی ناهور از مربوطات ولایت غزنی با هجوم شوم کوچی ها زمین ها و مزارع اطراف مرکز ولسوالی نابود گردید.52
در سال بعدی یعنی سال 1354 کوچی با تجربه گرفتن از سال گذشته خود که به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد و مزارع گندم و علفزار و چراگاههای این مردم را نابود نماید . بخورد گله های گوسفند و شتر خود بهد در این سال با پشتوانه حکومت و شخص حاکم منطقه ناهور از همان ابتدا در این منطقه آمدن و ملک وزیر لیدر و بزرگ دو طائفه از کوچی به نام های عمر خیل مستقر در چوک و گورگی ستقر در انگورگ در معیت و همرای حاکم و ولسوال ناهور با در دست داشتن نقشه ظالمانه حکم سلطانی میل کوچی وارد منطقه شده و فراتر ازآنچه که در این نقشه ننگین و استبدادی به عنوان چراگاه مفت و مجانی و میل کوچی تعیین شده بود را ادعا کردند و اظهار داشتند که مرز میان میل کوچی و مردم ده نشین یخشی کوه قلتوب و کوشه دوستی است که با این وجودمردم ده نشین این منطقه از در خانه خود نمی توانستند پا فراتر بگذارند.53
ماجرای معروف است در سال1354 ش درولسوالی پنجاب ولایت بامیان که والی وقت بنام عبدالخالق رفیقی وقومندان امنیه اش شخصی بوده بنام قومندان سرباز است که اهالی پنجاب ، ورس و یکاولنگ به مرکز ولایت از کوچی ها شکایت میبرند قومندان سرباز مامور حل این قضیه میگردد و مجلس آماده میگردد طرفین دعوی هم حضور داشته قومندان امنیه پشت میکروفون قرار میگیرد تا راه حل عادلانه از زبان نماینده دولت جمهوری داوود خان را مردم بشنوند نماینده دولت جمهوری با کمال بی شرمی صدا میزند اگر کوچیها شتران شان زمینهای زراعتی هزاره ها را نمی چرند من خودم شتر می شوم زمینها را می چرم !
اینست راه حل عادلانه نماینده حکومت جمهوری ! که ازآن به بعد آن مردک بنام قومندان گاو معروف گردید! در همین مجلس یکی از روحانیون شجاع صدای اعتراض خودرا بلند می کند اما در همان مجلس با ضرب شتم وتهدید خاموش میگردد.54
باری دیگر بعد از کودتای هفت ثور 1357 ش کوه های هزارجات نیز چراگاهی عمومی اعلام شد ولی خوشبختانه عمر حاکمیت کودتایی 7ثور در هزارجات خیلی کوتاه بود .55
• مجا هدین : ( ۲۷ اپریل ۱۹۹۲ تا ۲۶ سپتمبر ۱۹۹۶ میلادی
ولی دردوران جهاد ومقاومت مردم دیگر کوچی ها هوس حضور درهزارجا ت را نکرد زمینهای هم که قبلا توسط کوچی بزور واجبار غصب شده بود دادگاههای اسلامی و شرعی در دوران جهاد آن قباله ها را فسخ نموده وزمینهای مردم رابه مالکان و ورثه آنها برگردانیده شد .54
• طالبان: ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶ تا ۱۲ نومبر ۲۰۰۱
همچنان الین آر پروشر از کریستن ساینس مانیتور در مقاله خود با عنوان کوچی ها نقابی برای القاعده چنین مینگارد" معاون ‏بن لادن (الظواهری( توسط کوچیها از افغانستان به مرز پاکستان فرارداده شد". وی همچنان بقول یکی از افسران که در ‏خط مقدم جبهه قرار داشت، گفت" این فرهنگ کوچیها است، تا هرکسی که در حال فرار و یا تعقیب باشد، برایش پناه دهند. ‏سردار خان معاون فرماندهی 600 نفری نیرو های عملیاتی در خوست گفت" القاعده از کوچیها منحیث سپر استفاده میکنند، ‏و کوچیها آنان را پناه داده و مواد مواد غذایی در مقابل پول برایشان تهیه می دارند"گاروود طی تحلیل از حالت كو چیهای افغانستان چنین اظهار است:" کوچیها نقش سیاسی بسیار کلانی در دوران ‏سلطه طالبان داشته اند، و (بعد از شکست طالبان) آنان از دولت کرزی در انتخابات2005 حمایت و پشتیبانی کرده اند".‏
گاروود همچنان اذعان داشت " نعیم کوچی یکی از قوماندانان معروف طالبان که در سال 2003 توسط نیرو های آمریکایی ‏زندانی شده بود، در اواخر 2004 از زندان (شاید هم به اشاره کرزی) آزاد شد، که رئیس جمهور کرزی به افتخار وی ‏ضیافت کلانی ترتیب داده، تا بتواند حمایت کوچی ها را به خود داشته باشد.55
تااینکه باری دیگردرزمان حاکمیت سیاه طالبان درسال 1379 ش با حمایت وزارت دفاع طالبان کوچی وارد هزارجات شدند تمام کسانیکه زمینهای اجدادی شان توسط دادگاههای اسلامی به آنها وورثه آنها برگردانیده شده بود مورد آزار اذیت قرار گرفتند .
• حامد کرزای: ( 22 دسامبر 2001 تا کنون )
در سالهای اخیر گزارشهای را مبنی بر برخوردهای مسلحانه بین کوچی ها یی که در طول تابستان به مناطق مرتفع مرکزی کشور می کوچند و مردم محل که عمدتا اقوام هزاره هستند دریافت نموده ایم . چنانچه طی 5 سال اخیر شاهد برخورد اهالی با کوچی ها در بهسود ولایت میدان ـ وردک و هم چنین منطقه ناهور ولایت غزنی بوده ایم که تلفات جانی و مالی راهم به دنبال داشته است . مردم محل ادعا دارند که حق استفاده از علفچراها متعلق به باشندگان دایمی همان محلات است زیرا یگانه وسیله معشیت مناسب در مناطق مرکزی پرورش مواشی استکه آنهم متکی به همین علفچرهای موجوده مناطق مرکزی است .اما کوچی ها ادعا دارند که مناطق مرتفه مرکزی افغانستان ساحه علفچر های تابستانی شان بوده و ایشان در این زمینه داری اسناد مالکیت نیز هستند. این اسناد مالکیت عمدتا در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 م از طرف شاهن همان وقت صادر شده است.56
• بهار 86(2007 میلادی)
بار دیگر در بهار 1386 آوازه ظلم و چپاول گری کوچی ها از مناطق هزاره جات افغانستان در سر تاسر جهان پخش شد.57
• بهار 87(2008میلادی)
وباردیگری بعد از چندین سال آرامش درحکومت قانون و مدعی دموکراسی کوچی های تحریک شده از جانب حلقات معلوم الحال سبب ناآرامی هزارجات وباعث آواره شدن هزاران زن ، کودک ، پیروجوان گشته است وهمچنان چند نفر به قتل رسیده و تعدادی زخمی و تعدادی هم مفقودالاثر شده است.58
رابطه کوچیها و ساکنین منطقه :
افغانهای کوچی در هزاره جات می آمدند چای و پارچه و... را در سر خانه میگذاشت و می گفت سال دیگر من از اینجا پولش را می گیرم.59
رابطه تجاری
تجارت کوچ نشینان افغانستان مرکزی از 50ـ60 سال قبل آغاز شد...تعدادی در هر محل که اردو بزنند از وردک گرفته تا سراسر هزاره جات با چادرهای پاکستانی خود بازار کوچکی بر پا میکنند .هدف عمده ی آنها رسیدن به یک یا دو تا از سه بازاری بزرگی است که درست در مرکز افغانستان برگزار میشود.60
داد و ستد معمول در بازار یا به صورت نقدی یا قسمتی با کالا است و اغلب پرداخت بهاء کالا تا سال بعد به تاخیر می افتد. نوع اخیر دادو ستد در بین هزاره جان به خصوص با قبیله های مجاور رایج است.61
قدمت این بازارها زیاد نیست؛ زمان شروع به کار آنها از حدود سال 1930 است . قبل از آن فقط یک بازار و آن هم در جلگه کرمان واقع در بخش غربی هزاره جات در محلی به نام ده زنگی واقع بود . به دلایل گوناگون و بخشی به علت فشار کوچ نشنان شرق بازار فوق الذکر به طرف غرب و به منطقه ایماق منتقل شد.62 در این دادو ستد و در مبادلات سود غیر خالص سالیانه کوچ نسینان هرگز کمتر از 100درصد در سال نبوده و اغلب بیشتر از 200درصد است. بهاء کالایی که هزاره از کوچ نشین میخرد به ندرت نقدی پرداخت می شود؛ بدهی ثبت میشود و تصفیه آن تا سال بعد به تعویق می افتد . اغلب بدهی تبدیل به تعهد واگذاری گندم در سال بعد میشود و اگر تصفیه دیون بیش از یک سال طول بکشد معمولا به ازای هر سال دو برابریا سه برابر میشود ودر پی این مطلب بین قیمت پیش پرداخت و جاری گندم تفاوت ایجاد می شود که پرمنفعت ترین نظام برای کوچ نشینان میباشد.
برای هزاره این نظام یک دور تسلسل باطل است. زیرا در تصفیه حساب نهایی بدهی معوقه کوچ نشینان گوسفند گاو و در وهله آخر زمین را تملک میکنند.
نتیجه آن تجارت گوسفند در مقیاس عظیم برای تامین غذای مناطق پر جکعیت شرقی است فعالیتهای قدیمی محل و نقل کاروانی بین هند و افغانستان و سر انجام غلبه بر مرکزافغانستان.
نتایج تجارت کوچ نشینان با هزاره ها (دادو ستد قبایل مجاور ) در اثر تقابل تاریخی و کهنه این دو گروه سوداگر در جریان توسعه خاص خود تاثیر گسترده ای دارد؛این حقیقت که کوچ نشینان در حوزه سیست و توان ماد ی طرف حاکم هستند.63
باید بگوییم اکنون انگیزه تملک زمین نسبت به هر زمانی در گذشته قوی تر شده است. دلیل این موضوع آن است که متهورترین افراد کوچ نشین پی برده اند که دیگر سختیهای زندگی آنها به عنوان تاجران کاروان و استثمار آهسته هزاره ها کاملا مطابق نیاز روز و با ارزش نیست ملاحظات سیاسی هم در این مسئله مورد نظر است. 64
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1.کوچ نشینی در ایران(پژوهشی درباره عشایر و ایلات)،سکند اماناللهی بهاروند،آگاه،؟،تهران،ص1
2.همان،ص3
3.همان،ص2و3
4.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 14
5.همان،ص14و15
6.مردم هزاره و خراسان بزرگ ،محمد تقی خاوری،عرفان،1358،تهران،ص 15
7.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 27
8.همان،ص 26
10.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص 212
11.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص 171
12.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص 268
13.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 26
14.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص 159
15.همان، ص 179
16.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص268
17.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکار دانش،1385،قم،ص 172
18.همان،ص 176
19.همان،ص179
20همان،ص183
21.همان،ص205
22.همان،ص208
24.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص269
25 نژادنامه افغان،ملا فیض محمد کاتب،اسماعیلیان،1372،قم،ص57و58
26.همان،ص59
27. همان،ص59
28.همان،ص 59
29.همان،ص،71و72
30.همان،ص80
31.همان،ص97
32.همان،ص96
33.همان،ص98
34.همان،ص99
35.همان،ص99و100
36.همان،ص100
37.همان،ص103
38.همان،ص101و102
39.همان،ص104
40.همان،ص108
41.سراج ،فصلنامه مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان،شماره18،پاییز1387،قم،ص161
42.همان،ص167
43.همان،ص169
44.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص218
45.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص135
46.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکار دانش،1385،قم،ص172
47.همان،ص171
48.همان،ص170
49.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص435
50.؟
51.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص514و515
52.فریاد کوهسار،غلامحسین حیدری خوات،مولف،1386،ص120
53.همان،ص 124و123
55. azaranica Google Groups.htm.www
56.فریاد کوهسار،غلامحسین حیدری خوات،مولف،1386،ص180و181
57.همان،ص147
59.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکاردانش،1385،قم،ص499
60.همان،ص28و29
61.همان،ص30
62.همان،ص31
63.همان،ص34
64.همان،ص
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: کابل پرس
 

زندگی.

زندگی را نمی توان در یک کلمه تعریف کرد ویا در یک صفحه خلاصه نمود. اگر خواسته باشیم که در باره زندگی معلومات کسب نمائیم، و بدانیم که زندگی یعنی چی؟  لازیم است که کتابها مطالعه کنیم و اوقات را صرف بدست آوردن مفهوم و معنی زندگی کنیم. 
هر کس در این مورد نظری دارد و آن را از دیدگاهی که معرف بینش و نگر هویت و جهان بینی خود اوست تعریف می کند. گروهی زندگی را "خون دل خوردن" و جمعیتی هم "عشق ورزیدن" می پندارد.
زندگی، بازتاب دیدگاهای یک انسان در دنیای بیرون اوست. زندگی کتابی است که تو نویسنده آن هستی. زندگی جمله ای است که فعل آن به تو باز می گردد، دیوان شعری است که شاه بیت غزلش تو هستی، زندگی نوازنده ای است که موسیقی دل انگیز هستی ات را می نوازد و خواننده ای است که تنها از تو می خواند. زندگی سراسر تعالی، سراسر روح، هنرو زیبای، سراسر امید و آرزو و خواسته های آرمانی، سراسرسلامت، سعادت و خوشبختی است.
زندگی سراسر هر انسان، باز تاب هویت اوست. چرا که هویت هر انسان نشآت گرفته از نظام باور های اوست و این باورها، ایده ها، و عقاید هستند که اندیشه های نو رادر ذهن تو خلق می کند و اندیشه های نو و جدید زندگی ات را شکل می دهند.
اندیشه های تو از همان باور های سرچشمه می گیرند که در خود ساخته ای. پس اینجا باز هم به نوعی روی اصل هویت تآکید داریم و به همان بحثی اشاره داریم که پایه و اساس مباحث زندگی در مسیر کمال را تشکیل میدهد.
آری! زندگی هرانسان باز تاب دیدگاه ها و بینش او در دنیای بیرون اوست و زندگی انسانی که مسیر کمال را می پوید نیز باید در مرحله اول با هویت منحصر به فردی که کسب کرده است سازگار و هماهنگ بوده و کاملآ سنخیت داشته باشد، چرا که انسان در برخورد با هر یک از رویداد های زندگی خویش برای ارایه پاسخ و عکس العمل مناسب به درون خود، یعنی به هویت و شخصیت خود رجوع کند.
گاه رویداد ها زندگی همانند تلنگر مارا از خواب غفلت بیدار می کند و به یاد ما می آورد که ما زنده ایم و زنده را زندگی زیبد. به ما خاطر نشان می کند که برای انجام ماموریت مهیمی امده ایم که باید انجام شود. پس باید زمان را دریابیم و باید هرآنچه داریم در طبخ اخلاص گذاریم تا نشدنی ها شدنی و غیر ممکن ها ممکن و امکان پذیر شوند. باید کلمه ای غیر ممکن را از دایره معارف هستی خط زد چرا که این واژه در قاموس زندگی نمی گنجد

دیوار های نامرئی

 روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه ای نامرئی در وسط آکواریوم آنرا به دو بخش تقسیم کرد.
در یک بخش ماهی بزرگی را قرار داد و در بخش دیگر ماهی کوچکی که غدای مورد علاقه ماهی ود.ماهی کوچک تنها غدای ماهی بزرک بود و دانشمند به او غذای دیگری نمیداد.
او برای شکار ماهی کوچک، بار ها و بار ها به سویش حمله برد، ولی هربار با دیوار نامرئی که وجود داشت برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که اورا از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد.
پس از مدتی ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت،  او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک امری محال و غیر ممکن است.
در پایان دانشمند شیشه ای وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت، ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریوم نرفت.
دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بودکه از دیوار واقعی سخت تر، محکمتر و بلند تر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود، باور از جنس محدودیت، باور به وجود دیوار بلند و غیر قابل عبور، باوری از ناتوانی خویش.
اگر ما در میان اعتقادات و باور های خویش جستجو کنیم، بی تردید دیوار های شیشه ای بلند و سختی را پیدا خواهیم کرد که نتیجه مشاهدات و تجربیات ماست و خیلی از آن ها وجود خاریجی نداشته بلکه زاییده باور ما بوده و فقط در ذهن ما جای دارد.

کوچی ها در ولایت میدان وردک فاجعه آفرید.

حضور سیل آسای  کوچی ها امسال نیز در منطقه بهسود ولایت میدان وردک فاجعه آفرید. در حمله هفته گذشته کوچی ها به مردم بومی مناطق بهسود چندین نفر بیگناه به شهادت رسید. ساکنان چند قریه از ترس کوچی های مسلح آواره شدند. تعدادی منازل مسکونی نیز خراب شد. مزارع زیادی توسط کوچی های مهاجم نابود شد. خسارات سنگینی به مردم ساکن این مناطق وارد آمده است.
حضور هر ساله کوچی ها در مناطق مختلف افغانستان باعث بحران و درگیری های خونین است. سال گذشته کوچی ها در منطقه بامیان غائله آفرید. در این غائله چند نفر توسط کوچی ها به قتل رسید. هیاتی از طرف دولت تعیین شد که معلوم نشد برای حل مساله چه نتایجی در پی داشت.
به گفته شاهدان عینی و مردم مناطق بهسود کوچی های مهاجم به تسلیحات سنگین مجهز بودند. میزان زیادی از راکت، هاوان و تسلیحات مسلسل سبک  و سنگین در دست کوچی ها بوده. این میزان از تسلیحات حاکی از همکاری آشکار برخی از جناح های دولت با کوچی ها است.
حمله وسیع و بیرحمانه کوچی ها به مردم قریه ها و قصبات ولایت میدان ناشی از بیرحمی و قساوت آنها است. مردم بیگناه و بیدفاع بهسود در این فاجعه قربانی شده اند. شکایت های مردم به مقامات محلی کارساز نبوده است.

برای روشن شدن بیشتر مساله لازم است توجه مختصری به تاریخ کوچ نشینی در افغانستان داشته باشیم. کوچی ها یکی از معضلات اصلی مردم افغانستان است. کوچی ها مردمان صحراگرد و سرگردانی هستند که زندگی سخت و مشقت باری را سپری می کنند.
کوچی های افغانستان مردمان بومی این کشور محسوب نمی شوند. زیرا قبل از دوره عبدالرحمن وجود نداشت. تنها پس از حاکمیت استبدادی عبدالرحمن بود که عده ای از مردمان سرحدی پاکستان (آنطرف کوی سلیمان) به سوی مناطق سرسبز افغانستان گسیل داده شد.
عبدالرحمن عامل اصلی استعمار انگلیس بود.. عبدالرحمن در تاریخ سیاسی افغانستان به جنایتکار خونخوار معروف است. وی کسی بود که معاهده ننگین دیورند را برای اولین بار امضا کرد. انگلیس در عوض معاهده ننگین دیورند، او را مشغول جنگ های داخلی کرد تا در کنترل و مهار مردم افغانستان موفق شود. درهمین راستا این امیر خائن و خونخوار مشغول جنگ با سایر اقوام شد. لذا استعمار انگلیس هم در جهت حاکمیت خونین بر سایر مناطق و سیطره نظامی بر اقوم افغانستان وی را تقویه کرد. او برای بسط حاکمیت قومی و خاندانی خویش به سرکوبی تمام اقوام افغانستان روی آورد. جنگ های خونین و کشتارهای وسیع او در مناطق  مناطق شمال کشور (ترکستان سابق) باعث نابودی مردم و حاکمیت وی در این مناطق شد.
بعد از ترکستان و مناطق شرقی، نوبت  مناطق وسیع مرکزی افغانستان رسید. عبدالرحمن برای سرکوبی مناطق مرکزی افغانستان دست به کشتار، جنایت، و نابودی زد. تاریخ می نویسد که عبدالرحمن 62٪ کل جمعیت مردم مناطق مرکزی(هزارستان سابق) را نابود کرد. جمعیت قتل عام شده هزاره ها در برخی از منابع تاریخی چیزی بین5-6 ملیون نفر زکر شده است.(سراج التواریخ) جنایت عبدالرحمن تنها به کشتار و قتل عام عمومی محدود نشد؛ بسیاری از جمعیت هزارستان پس از کشتار وسیع، آواره کشورهای همسایه شد.

 در جریان حمله قوای عبدالرحمن به هزارستان سابق، صدها هزار زن و دختر مورد تجاوز و بی ناموسی قرار گرفت و  صدها هزار زن و دختر دیگر توسط این امیر خائن به اسارت و بردگی گرفته شد و در بازارهای مناطق استعماری هند به فروش رفت. در راستای تداوم وشدت عمل این سیاست های خائنانه،‌ سرزمین های وسیع و حاصلخیر هزاره ها توسط نیروهای مردمی عبدالرحن به زور تصاحب شد.
 سرزمین غصب شده هزاره ها شامل تمام مناطقی بود که از شرق کابل شروع و تا منتها الیه ولایت غور فعلی تداوم داشت. از طرف دیگر مناطقی از بلخ تا قندهار و زابل را شامل می شد.

گسیل کوچی ها عمدتا در مناطق هزاره نشین صورت گرفته است. این سیاست به هدف فشار بیشتر بر مردم هزاره و ایجاد بحران قومی طراحی شده است. کوچی ها در مرحله اول معضل کل افغانستان است و در مرحله بعد مشکل کسانی است که امنیت آنها توسط کوچی ها تهدید می شوند. تجاوز کوچی های فصلی به مزارع و کشتزار های مردم بومی مناطق نیز یکی از ظلم های بی حساب و کتاب کوچی ها محسوب می شود.
طرح مساله کوچی ها برای تداوم بحران و ایجاد اختلاف داخلی در افغانستان بود. عبدالرحمن از مردم کوچی برای تشدید منازعات قومی و فشار بر سایر اقوام استفاده کرد. این مساله به دو هدف راه اندازی شد:

1.      فشار اقتصادی بر سایر اقوام و تاراج کشتزارهای مردم ساکن.
2.      ایجاد بد بینی نسبت به کوچی ها  و نا امنی های دوامدار قومی.
عبدالرحمن خونخوار مردمان مظلوم کوچی را زمین مشخصی نداد و در یک جا ساکن نکرد تا از آنها برای ایجاد نا امنی در سراسر کشور استفاده کند و از طرف دیگر عاملی برای ایجاد بد بینی در بین اقوام باشد. زندگی کوچی دارای محرومیت های فراوان است. آنان درتمام سال در گشت و گذار اند. در هیچ جای مشخصی مالک اصلی به حساب نمی آیند. هرچند در مناطق جنوبی زمین های گسترده ای را در اختیار دارند. این مساله باعث شده که کوچی ها در چشم مردم بومی مناطق به عنوان افراد غاصب و تجاوز گر جلوه کنند و مردمان مناطق مختلف به دیده بد به آنها نگاه کنند.
حاکمان بعدی افغانستان هم خدمتی به کوچی ها نکردند. آنها نیز همانند عبدالرحمن از کوچی ها به عنوان عامل فشار بر سایر اقوام استفاده کرد. کوچی ها همیشه آواره و سرگردان کوه ها و دره ها یند. زندگی کوچ نشینی از فرهنگ و پیشرفت بدور است. وضع اقتصادی کوچی ها نیز تعریف چندانی ندارد. اما درعین حال نسبت به بسیاری از مردم فقیر افغانستان وضعیت بهتری دارند. تعداد زیادی از گله های گوسفند و شتر سرمایه اصلی آنها به حساب می آید. اگر دقیق در نظر بگیریم، سرمایه مالی کوچی ها از  میانگین سرمایه عمومی مردم افغانستان بیشتر است.
یکی از نکاتی که در مورد کوچی ها مطرح می شود این است که کوچی ها در تمام دوره تاریخ مردمان یاغی از حکومت مرکزی به حساب می آمده اند. کوچی ها اطاعت چندانی از حکومت مرکزی ندارند. اینها به دلیل تحرک مکانی بین دوکشور از پذیرش هرگونه مسئولیت ملی در افغانستان سر باز می زنند. تا کنون هم بسیاری از کوچی ها نسبت به دولت ملی افغانستان اطاعت و نظر نیک ندارند.
وجود تسلیحات گسترده در میان کوچی ها، به یاغی گری آنها کمک کرده است. میزان بسیاری از کوچی ها در اصل افغانی به حساب نمی آیند. وبیش تر پاکستانی شناخته می شوند.
 کوچی ها در زمان طالبان عامل اصلی نا امنی، زورگویی و درگیری های قومی به حساب می آمدند. نیروهای طالبان در موارد زیاد از میان کوچی ها سرباز گیری می کنند.(احمد رشید، طالبان) اکنون هم تعدادی از کوچی ها با طالبان همکاری دارند.
 معروف است که در اواخر دوره طالبان بسیاری از مناطق مرکزی توسط سران طالبان بین کوچی ها توزیع شده و برای آنها سند مالکیت جعلی صادر شده بود. بی رحمی کوچی ها در دوره طالبان به اوج رسیده بود. مردم مناطق مختلف از سوی کوچی ها در آزار و اذیت بودند.
علی رغم خلع سلاح عمومی در افغانستان، تا کنون هیچ طرحی برای خلع سلاح کوچی ها مطرح نشده است. این مساله برای سایر مردم افغانستان غیر قابل تحمل و سئوال برانگیز است. مسامحه دولت نسبت به کوچی ها و تطبیق نکردن طرح خلع سلاح عمومی ابهام برانگیز  است که در آینده نیز مساله ساز خواهد بود.
فاجعه کوچی ها در بهسود غیر قابل گذشت است. مردم چندین بار به مقامات دولتی شکایت کرده اند. اما شکایت های مردم به مقامات محلی قادر به حل مشکل نبوده است. شکایت مردم بهسود به کابل باعث شد که هیاتی مرکب از نمایندگان پارلمان و دولت برای حل قضیه بهسود وارد منطقه شود. تا کنون معلوم نیست قضایا به کجا رسیده است؟!
اما در این ارتباط لازم است چند نکته را متذکر شویم:
1.                      کوچی مشکل دایمی مردم و علی الخصوص مناطق مرکزی افغانستان است. این مشکل در اول هم ظالمانه و به هدف تشدید خصومت های قومی به وجود آمده و در ادامه نیز برای مردم مرکزی مشکل ساز بوده است. مردم نسبت به حضور کوچی ه احساس اند. زیرا حضور کوچی ها علاوه بر ایجاد نا امنی عمومی، باعث پایمال شدن سرمایه های مالی و مزارع مردم می شود. در این رابطه لازم است دولت کنونی فکر اساسی را سامان دهد. راه حل اساس مساله کوچی ها این است که تصمیم دایمی نسبت به آن اتخاذ شود. راه حل های مقطعی و سالانه دردی را دوا نمی کند. دولت باید نسبت به کوچی ها تصمیم گیری قاطعی را در پیش گیرد.
2.                      یکی از مسایل مطرح در مورد کوچی ها اسکان دایمی آنها است. این یک طرح کهنه و تکراری است. زیرا کوچی ها فاقد زمین به حساب نمی آیند. آنها در بسیاری از مناطق جنوبی دارای زمین کشاورزی و زراعتی هستند. در عین حال بطور ظالمانه ای خواستار استفاده بی رویه از امکانات زراعی سایر مناطق هستند. در برخی از موارد دولت به بهانه اسکان کوچی ها به آنها زمین توزیع می کند. این مساله هرچند در اصل یکی از طرح های مطرح است، ‌اما توجه داشته باشیم که باید بصورت واقعی و درست صورت گیرد. در منطقه بهسود آنها علی رغم کوچی بودن، میزان بسیار وسیعی از زمین های شهری را نیز تصرف کرده اند. این مساله غیر قابل قبول است. که به بهانه توزیع زمین صورت می گیرد. در صورتی که دارای زمین مشخصی هستند دیگر نباید کوچی محسوب شوند. و دولت باید از کوچ آنها جلو گیری نماید.
3.                      مساله بعدی بحث اسلحه کوچی ها است. دولت در زود ترین زمان ممکن باید کوچی ها را خلع سلاح کند. این خلع سلاح باید تحت نظر سازمان ملل( طرح( DDR ) انجام شود. درست همانند سایر مردم افغانستان. مساله بعدی کنترل کوچی ها در مناطق محل کوچ است. دولت باید از کوچی ها تضمین بگیرد که حقوق مردم ساکن را پایمال نکند. دولت باید نسبت به ایجاد نا امنی توسط کوچی ها جدی عمل کند. و از مردم در برابر تجاوزات کوچی ها حمایت کند.
4.                      در مورد فاجعه اخیر کوچی ها در ولایت میدان وردک باید رسیدگی جدی و سریح انجام شود. پس از تحقیق ورسیدگی باید حقوق مردم بهسود اعاده گردد. عاملان کشتار مردم مشخص و محاکمه شود. میزان خسارات وارده بر مردم  باید جبران شود. مهمتر از همه آن که خون بهای شهدای بیگناه مردم باید پرداخته و از خانواده های آنان دلجویی صورت گیرد. دراخیر کوچی ها باید تعهد بسپارند که در آینده نیز به مردم تعرض نداشته باشند.
5.                      فراموش نباید کرد که فضای کنونی افغانستان و صلح دایمی محتاج همکاری تمام مردم و همه اقوام افغانستان است. تامین امنیت و آبادانی افغانستان بابرخوردهای تبعیض آمیز و دامن زدن به مساله اقوام حل نخواهد شد. در افغانستان هیچ کسی حاضر به قبول ظلم و ستم و تجاوز نیست. مشکلات عمومی مردم در مرحله اول باید توسط دولت حل و فصل شود. در این زمینه دولت بهترین عامل امنیت و حل مشکلات به حساب می آید. دولت نیز باید توجه داشته باشد که در صورتی که مشکلات مردم حل نشود و مردم از دست کوچی ها به تنگ آیند، ناچار اند که از خود دفاع کنند. این مساله می تواند باعث فراگیر شدن مشکلات در سایر مناطق شود. تشدید بحران در افغانستان به نفع هیچ کس نیست. تنها پیامد آن تداوم بحران در کشور است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: سایت کابل پرس