۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

فرار از زندان

چندی پیش از طریق رسانه های خبری خیلی جالب و حیرت انگیزی را شنیدم. اول در فکر آن شدم که مبادا شایعه باشد، ولی زود دانستم که حقیقت بوده است. داستان را اگر از چشم غرب و شرق نگاه کنیم خیلی جالب است ولی در افغانستان ما این مسایل خیلی خیرت انگیز نیست، اینگونه مسایل در دایره ای حکومت عادی شده و تکراری به نظر می رسد. مسایل طالبان و حکومت افغانستان و همچنین انتحار و انفجار در افغانستان یک مسئله ای است عادی و همه روزه در کوشه و کنار بسیار به آسانی انجام می پذیرد. جالبتر اینکه نیروی طالبان قرار اعلان رسانه های خبری، بدون کدام وسایل و ماشین آلات پیشرفته موفق به کندن تونل به طول 360 متر، شدند و به تعداد 475 زندانی از طریق آن توانسته اند که جانهای خویش را نجات دهند.
این خبر خیلی جالب است و باور نکردنی به نظر می رسد. ولی چندی بعد طلوع نیوز رسمآ در سایتش اعلا کرده که نه، قضیه طوری دیگر بوده و این تعداد نفر مستقیمآ از در زندان خارج شده اند.
خوب بهر صورت، طالبان فرار کردند و من هم نتوانستم سکوت کنم. لذا من هم موفق به آن شدم که شعری را در این زمینه بسرایم و آنرا در سایت ها به دست نشر بسپارم.

فرار طالبان از زندان
رفته رفته طالـــبان آزاد ز زندان مــــــی شود
روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود
زره زره شوریشی هـــــــــا باز پیوندد بهـــــــم
لحـــــظه لحظه انفــجار شان فراوان می شود


دولت مظلوم مـا در گــــــوشه هــــــــا بنشسته بود
یا به فــــــــــــکر رنج ملــــت، یا به تختش خفته بود
یا زدســــت پارلمـــــــان امسال دلـــــــــش آشفته بود
زانکه زندان سیاســـــــــی همچو مـــــیدان مــی شود

رفته رفته طالبـــــــان آزاد ز زنـــــدان مـــــــــی شود
روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود

اردوی ملـــــی ما جانها بکــــــــف در کـــــــــاروزار
لـــحظۀ ازشــــب ندارد خــــواب و قلبش بـــــــی قرار
هر یکـــــــی در راه میهن مـــــی کند جــــــــانش نثار
پس چـــــــرا طالب به آســــانـــی گـــــریزان می شود

روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود
آن پولیـــــــــس امنیت ، پس همچو بت استاده است

آن پولــــس امنیت ، پس مثل بت اســـــتاده است

مسولین بـــــــر روی تختش مثل فیــــــل افتاده است
پارلمان با بحث و جنجال هـــــای مفتش خسته است
طالـــــــبان از غفلت دولت، چه خندان مــــــــی شود
رفته  رفته طالـــــــبان آزاد ز زنـــــــــدان مـــــی شود
روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود

طالبـــــــــــــان با بیل و دستش ساخت سالنگ جدید
حفر کـــــــــــانال را بدون چرخ و ماشین ها که دید؟
افرین برهمتـــــــی که کـــــــــوه و سنگ هارا درید
در تحیر کشور هـــــای چین و جــــــــاپان می شود

رفـــــــته رفته طالبــــــــــــــان آزاد ز زندان می شود
روز به روز این بمب و نارینجگ دو چندان می شود

نــــــــیروی طــــــالب برای اخــــــــــذ صلح و اقتدار
هر زمان خواهد دهد جــــــــــانهای خویش را انفجار
نی شناسد صلـــــــح میهن، نی بود قــــــــول و قرار
پس چــــــــــرا دولت نشسته صلح خواهان می شود

رفته رفته طالبـــــــــان آزاد ز زنــــــــــــدان می شود
روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود
گـــــــــــــر نجنبد دولت مــــــــــــظلوم و بی آزار ما
گوش نســــــپارد به این فـــــــــریاد و این گفتار ما
نیست همچون دولتــــــــی روزی دگر در کـــــار ما
روزی مـــــــــی آید که دولت تید و پاشان می شود

رفته رفته طالبــــــــــان آزاد ز زنـــــــدان می شود
روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود


چندی بعد شعر در سایت غرجستان هم نشر شد.






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا نظر خویش را ارایه دهید.