۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

بازگشت به وطن.


زندگی مثل داستان مرد یخ فروش است. وقتیکه از او پرسیدند فروختی؟ 
گفت: نه!!!
نخریدند، اما تمام شد 
مدت ها، ماهها، هفته ها و روز در شهر بنگلور هندوستان ها باهم بودیم، البته نه در یک اتاق، نه در یک منزل، بلکه در یک دانشکده (Indo Asian Academy College) باهم بودیم. ارتباطات بین ماها خیلی صمیمی و دوستانه بود. باهم می نشستیم، قصه می کردیم، فکاهی می گفتیم، شوخی می کردیم، شریک شادی و غمهای یکدیگر بودیم.
شبهای عید قربان، رمضان و نوروز را طبق رسوم و عادات مردم ما، کنارهم جمع می شدیم و عید را به همدیگر تبریک می گفتیم و از عید استقبال می کردیم و توشه ای را باهم با لبان خنده باهم صرف می نمودیم، البته این بدین معنی نیست که غیر از شبهای عید، دیگر در کنارهم نبوده و از همدیگر خبری نداشتیم، بلکه بیشتر شبهای یکشنیه که فردای آن روز درسها تعطیل است، باهم می نشستیم و اوقات خویش را خوش می گذراندیم.
در رخصتی های کوتاه مدت، سه، چهارو.... روزه باهم میله میرفتیم، جاهای زیبا و دیدنی که واقعآ با ارزش بود میدیدیم و از آن لذت می بردیم، جاهای تاریخی و باستانی میرفتیم. بعضی از دوستان از این فرصت استفاده می کرد و به دیدن دوستانش در شهرها و ایالات دیگر میرفت و واقعآ با استقبال گرم آنها روبه رو میشد.
روزها، هفته ها، ماها پشت سری هم گذشت تا اینکه این روز های را که ما به این زودی ها در انتظارش نبودیم فرارسید. این روز ها امدنی بود و همه میدانیست ولی این زندگی طوری با انسانها بازی می کند که روز های را که ما تبسم بر لبان داریم نسبت به روز های که دل ما گرفته باشد، کوتاه تر به نظر می رسد و زود پایان می یابد.
عداه ای دوستان که در شهر بنگلور باقی ماندن در همین روز ها دلهای شان گرفته است. زیرا ما دیگر آن دوستان که با آنها خاطره ای دوساله داریم، دیگر در کنار خویش نداریم. چهره های دوستان گرفته به نظر می رسد و هر چه روی خاطرات دوستان که در قلبها باقی گذاشتند، فکر می کنیم دلتنگتر می شویم.
بعد از ختم امتحان دوستان یکی یکی مارا تنها گذاشتند تا اینکه امشب (دامنه ای صبح)  برادر ما محمد جواد جعفری که مدت یکماه در خانه ای ما بود و انتظار نتایج خویش را می کشید، بعد از گرفتن نتایج خویش به یک فیصدی خیلی عالی،  نیز عازم افغانستان شدند
لیست تعداد از دوستان ما که بعد از اتمام درسهای شان به کشور برگشتند:

11) حمید رضایی (پیر). رشته:  B.COM
  (2
حسن یوسفی (خلیفه):  رشته B.COM
  (3
فردین رضایی. رشته:         B.COM
(4
جواد جعفری (داداش) رشته:   B.COM
  (5
حیات الله سعادت. رشته:   BBM
  (6
نعمت الله نظری. رشته  BBM:
  (7
عبدالستار آشنا. رشته:   BBM
  (8
همایون عمرخیل. رشته  BBM:  
  (9نقیب الله. رشته     BBM        
  (10
فیروز بارکزی. رشته:   BSc
  (11
تمیم راستکار. رشته   BSc :
  (12
مصطفی زمانی. رشته:  BSc
  (13
هارون ستاری. رشتهBSA :

چهره های گرفته ای دوستان غم و غصه ای را نشان نمیدهد، بلکه صرف نبود آنها را در کنار شان نشان میدهد، چون جایکاه آنها خالیست.
پس اگر ما عمیق تر فکر کنیم غمگین نیستیم و اندوه هم نداریم، بلکه خوشحالیم، چون آنها در این مدت که در شهر بنگلور بودند زحمات زیاد کشیدن، شبها را نخوابیدند، مخصوصآ شبهای امتحان تا دامنه های صبح مشغول مطالعه ی درس های شان بودند تابتوانند نمرات عالی در امتحان بگیرند و گذشته از آن برای فامل و اقوام خویش افتخار بیافرینند و روئیا های خود و آنهارا به حقیقت تبدیل کنند و کسی باشند که جامعه روی آنها حساب کنند وبا افگار تازه ای شان سهم خویش را در باز سازی کشور بگیرند و حق که مردم ملت افغانستان بالای آنها دارند ادا نمایند.
دوستان ما با دست پر و برگشتند، سند غزت و افتخار را بدست اوردند و نوید یک صبح جدید و بارونق را با خود شان در کشور به ازمغان بردند و بعد از مدتها مصافری و دور از شهر و وطن به صحت و سلامتی به فامل های خویش رسیدند      .
دوستان ما بیشتر تجربه گرفتند و با مردمان مختلف، و از کشور های مختلف نشست و برخورد کردند، بامردمان که از حیث نژاد، دین و زبان، فرهنگ و غیره کاملا متفاوت است، و دانستند که مردمان باداشتند فرهنگ های مختلف چگونه باهم می سازند و اتحاد دارند، و بهتر فهمیدند که منشأ آرامی و صلح در کشور های بزرگ و پرنفوس چون هند، چیست.
در عین حال کسانی دیگری از کشور ما هم هست که در آنطرف از مرز ها آموزش افراط گرایانه می بینند و در کمپ های القاعده بسر می برند و چگونه انفجار دادن و انتحار کردن را می آموزند و در کشور شان یک عالم از وحشت و یک دنیایی از ترس را به ارمغان می آورند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا نظر خویش را ارایه دهید.